[ad_1]
اشعار مخصوص محرم الحرام
جایی که اشک از پای غم تو شروع شد و سپس…
دشمنی ای در سینه ام نشست و سپس…هنگامی ذی الجنه بدون تو برگشت
این دخترت دلیل بابا کرد و سپس…ابر سیاهی سر راهم نشسته بود
ابری که صورتم را پوشانده بود و سپسانگار صدای مادر شادی می آمد
بله، صدای گریه زهرا را شنید و سپسدنبال با اون صدای همه بچه ها
از محمد و خدا و سپس یاد کردهر که زنده بود از مردم خیام است
مویه کنان و به بیابان رفت و سپسدور از چشم دانشمند تقسیم تو
آتش به چادرهای شما بلند شد و سپسپس راز فرشته جبرئیل را نگه داری کنند
گرد و گرد و خاک موی شوید از آب سلسبیل
آرام افول می آمد
زنی در میان دشت می دوداین چادرها نبودند که آتش گرفتند
آتش در سینه اش شعله ور بودتدبیر ای جز حوصله نداشت
باید با قلبت مسافرت کنیمردی که رفت و حس بودنش را از دست داد
قطره قطره قرمز و شگفت آور می چکیدمرد رفت و اتفاق را به زن واگذار کرد
باید حماسه پشت حماسه خلق می کرد
ای ساربان جان باختم
آخر ماه حسین، میزبانم را از دست داده امداشتم در را می زدم اما چون تو غافل بودی خارج آمدم
آخه من برای این بیهودگی یک زندگی کم سن را از دست داده امعصر به آخر می رسد حبیب عزیزم
اما خدایا به من دید کن که مهربانی ام را از دست داده امآخه من از این هیاهو خجالت میکشم
کاروانم را در مسافرت گم کرده امشما به مهربانی بنیاد من برکات زیادی به من دادید
اما به بی قراری من دید کن، تاریخ را از دست داده اممن نوکر عشقم و شاه را از دست داده ام
آقا من تو رو از دست دادم، مولا، از دستت دادماین نامه را با خون قلب نوشتم
اما ببینید، من شانس خود را به نام حامل نامه از دست داده ام
از زمین تا آسمان می دانید برای چی؟
قیامت گریان در راه است، می دانید برای چی؟روی هر نیزه خورشیدی یک ماه کامل قرار دارد
روی هر نیزه یک ماه است، می دانید برای چی؟شهادت می دهم که نیست… شهادت می دهم که نیست… شهیدی
ماهشار خدا خدا است، می دانید برای چی؟من در بغل نعمت خدا آورده ام
بهار نو است، می دانید برای چی؟راه عقل اون سو است، راه جنون در این سو
اگر راهی هست راهش همین است. میدونی برای چی؟بیا و از رگ گردن عبور کن چون او نزدیک توست
زمان ملاقات کوتاه است، می دانید برای چی؟از کجا می دانی، شاید او یکباره تو را انتخاب کرده است
انتخاب عشق ناگهانی است، می دانید برای چی؟از محرم، عزاداری می چکد
اما بهترین ماه است، می دانید برای چی؟
[ad_2]