[ad_1]
از شروع صنعت سینما، ژانر وسترن بخشی دوری ناپذیر از توسعه این رسانه بوده و نقش مهمی نیز در شکل گیری هالیوود داشته است. علیرغم بالا و نشیب هایش، قصـه های غرب وحشی الآن بیش از یک قرن است که روی نگاتیوها روایت می شود و همیشه زمانی فکر می کنید برای همیشه از بین رفته است، برای یک روبرویی دیگر دوباره می گردد. جدای از کلاسیک های متعدد، برخی فیلم های وسترن هستند که با حس و مزه متفاوتی به این ژانر نزدیک شده اند: متفاوت بودن در مفهوم یا وسعت که دلیل می شود نتیجه فیلم هایی حماسی و فراوان زیاد جاه طلبانه باشد. این پروژه های جاه طلبانه اند که تنوع و پتانسیل واقعی ژانر وسترن را به نمایش می گذارند.
برخی از این قصـه ها چنان جاه طلبانه هستند که هیچ وقت راهی به صفحه سینما پیدا نمی کنند، برای مثال اقتباس فراوان مورد صبر Blood Meridian دلیل کورمک مک کارتی که امثال ریدلی اسکات و جیمز فرانکو مقاوم برای تبدیل کردن اون به فیلم تلاش می کنند. از شاهکارهای اکشن غرب وحشی تا قصـه های ساده اما تعمق برانگیز، قصـه هایی در حال و هوای افسانه ای تا عاشقانه های تاثیر گذار، در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۱۰ فیلم وسترنی دوست کنیم که رویکردی جاه طلبانه و باشکوه اما متفاوت در روایت گاوچران ها، راهزنان، دلیجان ها و سرحدات در نزد گرفته اند.
۱- High Plains Drifter
اولین وسترن کارگردانی شده توسط کلینت ایستوود یک فیلم جاه طلبانه و مبهم در مورد افسانه های غرب وحشی است که هنوز هم با رویکرد متفاوتش به افسانه های اون دوران مخاطبان را به فکر فرو می برد. این فیلم قصـه شخصیت غریبه ای بی نام با بازی ایستوود را روایت می کند که با قبل ای شرم انگیز درون شهری کوچک می شود، فیلمی که نماد کامل افسانه غرب وحشی است، با سکانس هایی از خشونت مطلق و کمدی نمادینی که در فضای پارانویایی قصـه تعادل برقرار می کند. بدون شک در اینجا با یک وسترن متفاوت مواجهیم که در دستان کارگردانی نامناسب می توانست اثری فاجعه بار باشد اما خوشبختانه این اتفاق چهره نداده و High Plains Drifter پیچیدگی ها و ابهامات جذاب خود را دارد.
علیرغم اینکه این فیلم تنها دومین تجربه کارگردانی ایستوود بود اما وی با اطمینان به نفس و تجربه یک کارگردان شغل ای این فیلم را ساخته و توانسته ترکیبی غیرمعمول از وسترن انتقامی و قصـه ارواج را سر هم کند به طوری که ابهام موجود در قصـه این حس را به مخاطب القا می کند که چیزی ماوراءالطبیعه اون خارج در حال چهره دادن است.
۹- The Shootist
آخرین فیلم جان وین مرثیه ای برای غرب وحشی و ژانر وسترن است که داستانی فراوان زیاد تلخ را روایت می کند. The Shootist قصـه یک هفت تیرکش پیر به نام جی بی بوکس را روایت می کند که در سال ۱۹۰۱ درون شهر کارسون سیتی در نوادا می شود در شرایطی که به سبب ابتلا به سرطان، آخرین روزهای زندگی اش را می گذراند. افسانه های غرب وحشی معمولاً زندگی سریع و مرگ زودرس را روایت می کنند، از این رو اولین و مهم ترین چیزی که در این فیلم گفته می شود علامت دادن شخصیت هفت تیرکش جان وین است که در دوران جوانی و اوجش همیشه نقش اول فیلم های وسترن بود. نتیجه فیلمی چنین غم انگیز و متفاوت چیست؟
اگر چه سن بالا و بیماری او را ناتوان کرده اما بوکس می خواهد که با قوانین خودش زندگی کرده و بمیرد. The Shootist آخرین نقش آفرینی جان وین بوده و قصـه فیلم نیز دقیقاً در مورد همین داستان است، اگر چه اینکه وین در وقت ساخت این فیلم به بیماری گفته شده در قصـه مبتلا نشده بود. جان وین در واقع وقت ها قبل از ساخت این فیلم به بیماری سرطان ریه مبتلا شده و بیماری او نزد تر تشخیص داده شد، همان بیماری که در نهایت جان ستاره پایدار ژانر وسترن را گرفت. درک اینکه چطور قصـه بوکس به محملی برای روایت ماجرای وداع نهایی یکی از بی نظیرترین نمادهای ژانر وسترن تبدیل می شود، یک حرکت جاه طلبانه از سوی سازندگان فیلم بود.
۸- Pat Garrett And Billy The Kid
قصـه سام پیکنپاه در تاریخ انتشار اولیه به شکل بیرحمانه ای توسط استودیوهای سازنده دوباره-تدوین شد، تا اینکه بعدها در فرمت اصلی منتشر شده و توسط منتقدان در زمره یکی از بهترین وسترن های تاریخ سینما قرار گیرد. شاید می شد تمام وسترن های سام پکینپاه را در زمره بهترین ۵۰۰ فیلم وسترن تاریخ سینما قرار داد اما Pat Garrett And Billy The Kid در جایگاهی بالاتر از بقیه قرار می گیرد، اگر چه در تاریخ انتشار زیادتر به این خاطر شهرت داشت که باب دیلان ترانه Knocking On Heaven’s Door را برای اون سروده بود هر چند نباید ارزش های سینمایی و هنری فیلم را به نام مهم ترین ثروت اش نادیده گرفت. پکینپاه تصمیم داشت این فیلم اعلامیه قاطعانه و نهایی او درباره ژانر وسترن باشد، با ساختار روایی چرخشی و بازنگری مرثیه ای از قصـه کلاسیک بیلی کوچیکه (کریس کریستوفرسون) که توسط کلانتر پت گرت (جیمز کابرن) کشته می شود.
با اولین تجربه بازیگری کریستوفرسون که یک ستاره موسیقی کانتری بود و برای این بازی نامزد دریافت جایزه بفتا نیز شد( کسی که بعدها در فیلم وسترن دیگری نیز بازی کرد) و البته بازی تمجید شده دیگری از کابرن در نقش پت گرت مردد، این فیلم با تعادلی منحصربفرد از آشفتگی و غیرسانتیمانتالیزم به قصـه کلاسیک و کلیشه ای روبرویی مرد قانون و قانون شکنان می پردازد. به سبب رابطه پرتنش کارگردان و مدیران استودیو سازنده، تدوین پکینپاه به نفع یک تدوین با عجله کنار گذاشته شد و سپس از بازیابی تدوین اولیه پکینپاه بود که ارزش واقعی این فیلم کشف شد.
۷- Dead Man
فیلم Dead Man که به گفته سازنده اش، جیمی جارموش، یک «وسترن متوهمانه» به شمار می آید، به طور قطع یکی از ویژه ترین رویکردها به ژانر وسترن است، فیلمی که توجهی ویژه به تصویرسازی دقیق و تحقیقی از فرهنگ بومیان آمریکا دارد، موضوعی که در اکثر فیلم های این ژانر نادیده گرفته شده است. ویلیام بلیک (جانی دپ) سپس از یک سری اتفاقات دنبال با بدشانسی در یک شهر معدنکاوی که به تازگی درون اون شده، خود را در شرایطی می بیند که برای زنده یا مرده اش جایزه تعیین شده است، جدای از اینکه گلوله ای نیز به سینه اش شلیک می شود. با وجود جمعی شگفت آور از بازیگران و موسیقیدانان، برای مثال گری فارمر، بیلی باب تورنتون، ایگی پاپ، جان هرت و کریسپین گلوور، این رویکرد شگفت آور و پست مدرن به ژانر وسترن یکی از شگفت آور ترین این فهرست است.
در بین تمامی عناصر غیرمعمول و سوررئالیستیکش، یکی از جاه طلبانه ترین جنبه های فیلم Dead Man، در آراستگی خنده داری، تعهد اون به واقع گرایی و سلامت تاریخی در مورد تصویرسازی از شخصیت ها و فرهنگ بومیان آمریکاست. به طور ویژه، گفتگوهایی ترجمه نشده و شوخی های فرهنگی خاصی برای شخصیت های بلک فوت و کری است و همچنین منظره ای پایدار از فارمر که در نقش هیچکس ظاهر می شود با توجه به اینکه فارمر خود از نژاد کایوگا است. در ژانری که بیشتر به کلیشه ای ترین تصویرسازی ها از مردم بومی روی می آورد، چنین تعهدی به سلامت و دقت تاریخی و عناصر غیرمتداول فیلم دلیل شده که Dead Man یکی از جاه طلبانه ترین فیلم های ژانر وسترن باشد.
۶- The Revenant
در جنبه های متعددی، فیلم The Revenant را می توان فیلمی جاه طلبانه و متفاوت در مورد پرداخت به اساطیر و تم های سرحدات عصر وسترن وحشی فهمید، اگر چه قسمت زیادی از این نقاط قوت غیرمعمول فیلم، در وقت انتشار و با تمرکز بیش از اندازه روی سختی های متحمل شده توسط لئوناردو دی کاپریو برای سرانجام کسب کردن اولین اسکارش نادیده گرفته شد. روایت قصـه زنده ماندن شگفتی گونه شخصیت هیو گلس افسانه ای با بازی دی کاپریو علیرغم تمامی اتفاقاتی که برایش افتاد سپس از اینکه مورد حمله خرس قرار گرفته و به حال خود رها می شود و البته با اضافه کردن عامل خیانت، فیلم The Revenant می توانست یک وسترن حرامزاده دیگر باشد.
چیزی که بیش از همه این فیلم را متمایز می سازد این است که دنیایی که هیو گلس در اون تقلا می کند گاهی زمان به اندازه مردمی که در اون ساکن هستند خصمانه عمل می کند، نزد از آنکه لحظاتی از راحتی و زیبایی فرازمینی را به او ارزانی بدارد. این جاه طلبانه ترین قسمت فیلم The Revenant است، جدای از جذابیت های تکنیکی اون (از جمله فیلمبرداری بی نقص و شاهکارگونه). این فیلم به خوبی توانسته بین سرعت روایت قصـه و خشونت های متعدد موجود در اون توازن برقرار کند و این کار را با تصویرهای نگاه دقیق کننده از روابط انسانی با دنیا انجام می دهد. خوب تر از همه این ها، لحظات نادری که شخصیت های دیگری غیر از گلس را در منظره داریم، با بازی هایی تمجید برانگیز و طراحی تولید باشکوهی هستیم که واقعی ترین و باشکوه ترین عکس را از غرب وحشی به مخاطب علامت می دهند.
۵- The Assassination Of Jesse James By The Coward Robert Ford
این فیلم حماسی بازنگری شده در سال ۲۰۰۷ را می توان اثری تعمق برانگیز و کمتر دیده شده در سینمای وسترن هالیوود فهمید که رویکردی متفاوت به قصـه کلیشه ای یاغیان غرب وحشی در نزد می گیرد. با پرداختن به روایت جسی جیمز جنگجو (برد پیت) و کشته شدن او به دست رابرت فورد (کیسی افلک)، مردی که برای پیوستن به دارودسته جیمز بی قرار است، فیلم اندرو دومینیک، همانطور که در عنوان فیلم نیز دیده می شود، مطالعه اجتناب ناپذیری اتفاقات است. اینجا زیادتر به چرایی کشته شدن جسی جیمز می پردازد تا اینکه چه کسی او را کشت.
نتیجه تعمقی در مورد چگونگی خلق افسانه های غرب وحشی در تضاد با تصویرسازی صرف از یکی از این افسانه هاست. دخالت استودیوها در تدوین نهایی یکی از عوامل موثر در اکثر فیلم های این فهرست است و فیلم دومینیک نیز از این قاعده مستثنی نیست، فیلمی که در فوریه ۲۰۰۷ منتشر شد، در حالی که سپتامبر ۲۰۰۶ برای انتشار اون تعیین شده بود و یک تدوین مجدد را تجربه کرد. اما در مورد این فیلم، کیفیت نویسندگی و بازی ها آنقدر بود که از این سد به سلامت عبور کند و در صدر بسیاری از فهرست های منتقدان از بهترین فیلم های سال قرار گرفت. بدون شک بازی برد پیت یکی از بهترین نقش آفرینی های دوران شغل ای اوست که هر علاقمند به ژانر وسترنی باید دید کند.
۴- High Noon
High Noon که در تاریخ انتشار گفت و گو برانگیز بود، پس از اون دائماً با افزایش اعتبار دنبال بوده است، فیلمی که تلاش دارد از ژانر وسترن به نام محملی برای روایت داستانی استفاده می کند که با تفکرات ضد کمونیستی مک کارتی گونه در آغاز دوران جنگ سرد همخوانی دارد. قصـه High Noon به شکل فریبنده ای ساده و اثرگذار است. مارشال ویل کین که به تازگی ازدواج کرده در آستانه بازنشستگی است زمانی به شهر خبر می رسد که فرانک میلر جنگجو، که کین او را به زندان انداخته، بزودی آزاد شده و در راه آمدن به شهر است.
حس وظیفه شناسی کین دلیل می شود که علیرغم بازنشسته شدنش، در شهر مانده و با جنگجو ها روبرو شود، در شرایطی که یک به یک شهروندان شهر از کمک به او کناره گیری کرده یا توان کمک ندارند. اول و مهم تر از همه، جاه طلبانه بودن این فیلم از روایت قصـه در زمانی واقعی نشأت می گیرد، تنش آرام آرام بالا می گیرد. دوم اینکه تمثیل این فیلم از ماجرای شکار کمونیست ها توسط مک کارتی به اندازه کافی هوشمندانه است که از راه قصـه دور نمی شود اما همزمان قابل درک است و بدین نظم داستانی ساده را به ماجرایی حماسی تبدیل می کند.
۳- Winchester ’73
این فیلم وسترن که در سال ۱۹۵۰ توسط آنتونی مان ساخته شد یکی از جاه طلبانه ترین فیلم های ژانر وسترن از لحاظ مفهومی است که قصـه تفنگی را روایت می کند که دائماً مالکش عوض می شود. Winchester ’73 قصـه یک وینچستر فراوان نادر ساخت سال ۱۸۷۳ را روایت می کند که در سرحدات آمریکا از مالکی به مالک دیگر می رسد و قصـه هایی که در طی این وقت برای اون چهره می دهد. در شرایطی که این تفنگ معروف قصـه را نزد می برد، نتیجه یک عکس پانورامیک از غرب وحشی در اوج خود است.
دنبال کردن یک شیء به جای یک شخصیت انسانی حرکتی جاه طلبانه و غیرمعمول در هر ژانر است اما این مفهوم به خوبی در فضایی وسترن کار کرده است، با درماندگی و خشونتی که با دست به دست شدن اسلحه معروف فیلم در بین راهزنان، مردان قانون، قماربازان، شهروندان و بومیان آمریکایی مالک اون روایت می شود. در تاریخ انتشار، Winchester ’73 به سرعت درجه یک فیلم کلاسیک را یافت و سناریو اون نامزد دریافت جایزه Writers Guild of America برای بهترین سناریو وسترن آمریکایی شد.
۲- The Good, The Bad, And The Ugly
فیلم حماسی وسترن سرجیو لئونه را باید اوج جریان وسترن اسپاگتی فهمید. با بیش از سه ساعت تاریخ و روایت بخشی از جنگ داخلی آمریکا، بخشی داستانی انتقامی و بخشی جستجوی گنج، فیلم The Good, The Bad, And The Ugly شاهکاری است که با توانایی توانسته بین این حوزه های مختلف توازن برقرار کند. قصـه فیلم در دوران جنگ داخلی آمریکا روایت شده و در مورد سه جنگجو- با نام های پایدار خوب (کلینت ایستوود)، بد (لی ون کلیف) و زشت (الی والش)- است که برای پیدا کردن کیسه ای طلا پنهان شده در یک قبرستان با هم رقابت می کنند.
فیلم لئونه که سومین فیلم در سه گانه دلار است، همه چیز دارد، از درگیری های مکزیکی تا نبردهای مربوط به جنگ داخلی در عظیم ترین جلوه اش و البته موسیقی متن پایدار انیو موریکونه که از فیلم نیز مشهورتر است و به یکی از ارجاعات پایدار در فرهنگ عامه تبدیل شده است. اما تنها وسعت و دستاوردهای فنی The Good, The Bad, And The Ugly نیست که اون را به یکی از جاه طلبانه ترین فیلم های وسترن تاریخ سینما تبدیل کرده است. ماجرای جنگ داخلی در قصـه تنها یک لوکیشن نیست بلکه دفعات و دفعات به اون نشانه می شود که بنیانی احساسی برای جزییات متفاوت فیلم آماده می سازد. در زمینه وسعت شماتیک، کمتر فیلمی را در ژانر وسترن می توان یافت که به پای شاهکار سرجیو لئونه برسد.
۱- Heaven’s Gate
وسترن بدفرجام اما جاه طلبانه مایکل چیمینو نمایانگر آخر عصر دیگری در هالیوود بود، زیرا Heaven’s Gate فیلمی بود که کمپانی یونایتد آرتیستس را ورشکسته کرد و پایانی بود بر دوران پروژه های کارگردان-اساس و شروع کنترل فزاینده استودیوها بر روی پروژه ها در دهه های نزد رو. این فیلم در هر جنبه ای به معنای واقعی کلمه حماسی است، با داستانی در مورد درگیری ها و منازعات بین زمینداران و مهاجران اروپایی که در دهه ۱۸۹۰ در وایومینگ چهره می دهد و با بازیگرانی عظیم همانند کریس کریستوفرسون، کریستوفر واکن، ایزابل هوپرت، جف بریجز، جان هرت و بسیاری دیگر. در زمینه معنای صرف حماسی بودن، کمتر فیلمی را می توان با Heaven’s Gate سنجیدن کرد که در بودجه ۴۴ میلیون دلاری فیلم در سال ۱۹۸۰، معادل نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلار امروزی، کاملاً هویداست.
اعتبار فیلمی که چیمینو و یونایتد آرتیستس را از راه شغل ای موفقشان دور کرد اخیراً با انتشار نسخه اولیه کارگردان بازیابی شده است و بسیاری اون را کلاسیکی نادیده گرفته شده و یکی از بهترین های ژانر وسترن می دانند. سپس از انتشار اما فیلم چیمینو نه تنها یک شکست کامل تجاری بود بلکه توسط منتقدان نیز فراوان زیاد مورد انتقاد قرار گرفت که به وقت تاریخ فیلم و غیرمرسوم بودن قصـه اون حمله می کردند. اما هیچ کس در این داستان شک ندارد که جاه طلبی فیلم چیمینو و برآوردهای امروزی از اون خواهند گفت که کمتر فیلمی را در ژانر وسترن می توان به بزرگ و حماسی بودن این فیلم یافت.
[ad_2]