[ad_1]
خشن ترین سکانس های تاریخ سینما یکی از داستانهایی است که بسیاری از علاقهمندان به دنیای وحشت در سینما بدنبالش هستند. با ما و سایت جونی بمانید.
به عکس کشیدن خشونت در فیلمها همیشه داستان گفت و گو و گفت وگو در میان سینماگران بوده است. درباره میزان خشونت در سینما فراوان گفته شده است، اما آنچه در نوشتار خشن ترین سکانس سینما مهم است هدف اون میباشد.
و تعداد کمی از فیلمسازان برنده به کشف جنبههای عاطفی و روانی خشونت شدهاند. اکثر فیلمها از خشونت برای اهداف شوکهکننده و سرگرمی سوء استفاده میکنند و به هیچ وجه تصمیم ساختن مزاحمت برای تماشاگران ندارند. این فیلمها رویای بینندگان را دستکاری میکنند و یک بسته سرگرمی تندرست و مملو از اکشن و خشونت بیمعنا را برای اونها آماده میکنند.
خشن ترین سکانس های تاریخ سینما
منزجرکننده ترین سکانسهای سینما
فهرست سکانسهای خشن تاریخ سینما که در ادامه این مقاله آمده است را میتوانید در یک دید در لیست زیر ببینید:

اما همانطور که میشائیل هانکه عظیم زمانی گفت، خشونت بیش از حد وحشیانه و دردناک است که نمی توان در مورد اون صحبت کرد و بسیاری از فیلمسازان که بیشتر آنها را تحریک کننده می دانند، بینندگان خود را از واقعیت های موجود در وجودشان آگاه می کنند که بر خلاف عقاید رایج، آنها را فراوان می سازد. کمتر بدبین و خوشبین تر. این مقاله نگاهی به فهرست خشنترین، تکاندهندهترین و ناراحتکنندهترین منظرههای فیلم دارد.
Taxi Driver – تیراندازی

بسیاری از خشونتها در «راننده تاکسی» ممکن است همان تأثیری را نداشته باشد که 40 سال نزد داشت. اما آنچه در اینجا نگاه دقیق کننده است، شدت کیفیت فضاسازی در منظره است. بسیاری از اتفاقاتی که در طول تیراندازیها چهره میدهند، به دلیل ارتباط و همدردی با تراویس شکل دیگری به خود میگیرند و بیننده را تا سرحد مرگ تحت تاثیر قرار میدهد.
او واقعاً گم شده است و بازی روانیی که نزد گرفته تنها راه نجات او بود. همانطور که راجر ایبرت گفت، ما از او میترسیم و اما میخواهیم به او دید کنیم، به او با ارزش و مهم بودن میدهیم و او هستی و بقای همهی ماست.
Videodrome – زنده باد گوشت جدید

دیوید کراننبرگ، استاد خوف کانادایی، احتمالاً یکی از گفت و گو برانگیزترین فیلمسازان تمام دوران است. وسواس او نسبت به خوفهای انسانی بیشتر برخی از شگفت آورترین، ترسناکترین و تاثیرگذارترین تصاویر سینمایی در تمام دوران را تولید کرده است.
سینمای او زیادتر تجسم فیزیکی وحشت انسانی بود و این را شاید بتوان به بهترین نحو در فیلم ترسناک علمی تخیلی او در سال 1983 “Videodrome” به عکس کشید.
مکس خودش را در تلویزیون دید میکند، قبل از اینکه تلویزیون منفجر شود، به سر خود شلیک میکند و کلمات «زنده باد گوشت جدید» را به زبان میآورد. این سکانس به طرز عجیبی سوررئال و کابوسآمیز است که میتواند تا زمانها ذهن شما را درگیر کند و اگرچه به نظر میرسد که تصمیم دارد صرفاً کمی سرگرمی شوکهآور ارائه کند، اما نشان اون باقی میماند و هیچ وقت نمیتوانید آنچه را که دیدید یاد بردن کنید.
زیادتر بخوانید:
بسیاری از منظرههای ویدئودروم برای اکران در سینما سانسور شدند؛ برای مثال در رؤیای سامورایی منظرهای که دیلدویی را علامت میدهد، در ابتدا سانسور شد. کراننبرگ در مورد سانسور گفت: «سانسور همیشه فراوان شخصی است و فراوان بستگی به حساسیتهای فرد ایرادجو دارد.»
او همچنین گفت: «دیدن برداشتهای افراد از تصاویر زمانی که ایرادگیر میشوند، چیز جالبی است. مرا محکوم به علامت دادن منظرهٔ اخته کردن یک مرد در این فیلم کردند. اون منظره به اندازهٔ کافی بد بود، الکترود زدن به بیضههای او، اما برخلاف چیزی که انجمن سینمایی آمریکا خیال برد، اخته کردن نبود. مجبورم کردند که اون منظره یا بیشترش را سانسور کنم.»
City of God – تیراندازی بچه

فیلم روایتی از رشد جرم و جنایت در کنار شهر ریو دوژانیرو در خلال سالهای دهه ۶۰ تا ۸۰ میلادی میباشد. خط روایتی قصـه تلاش در تفهیم شعار “اگه فرار کنی دیو میگیرتت، و اگه سرجات بایستی میخورتت” (به انگلیسی: If you run the beast catches, if you stay the beast eats) را دارد.فیلم دارای رده سنی +۱۸میباشد.
یکی از نقاط قوت فیلم شهر خدا تصمیمهای درستیست که در خصوص شخصیتپردازی گرفته شده است. در یک فیلم واقعگرا در کنار بازی رئالیستی واجبست که شخصیتها شرایطی منحصر به فرد داشته باشند. در دنیای واقعی هیچوقت با یک انسان کاملا بد یا خوب روباهرو نیستیم، هیچکس کاملا سیاه یا سفید نیست و این نکته در شخصیتپردازی چنین فیلمی که کاراکترهایش در قطبهای مثبت و منفی قرار گرفتهاند، رعایت شده است.
مثلا راکت با اینکه کاراکتر مثبت فیلم است، ضعفهایی در شخصیت اصلیاش وجود دارد که اون را برای بیننده خاکستری کرده است. مثلا در مثلث عشقی بین راکت، بنی و آنجلیکا ضعف راکت در نگه داری دختری که به گفتهٔ خودش دیوانهٔ اوست، از او شخصیتی ظریف در این زمینه ارائه میدهد و در خصوص لیلیزی با اون شخصیت سیاه لحظاتی هست که نکاتی انسانی از او میبینیم. همانند گریهاش بر سر جنازهٔ بنی و یا در جایی که دوربین را برای علاقهٔ راکت به عکاسی به او میبخشد و از همهٔ اینها قبل اون مرگ خشونتبار نهایی، چهرهٔ یک قربانی را به نام آخرین عکس از او در ذهن ما باقی میگذارد.
«شهر خدا» با واقع گرایی وحشیانه و انرژی خامش هر بینندهای را حیرتزده میکند. این فیلم دقیقاً با امثال «پدرخوانده» و «رفقای خوب» به نام یکی از بهترین فیلمهای گانگستری ساخته شده است. منظرهای که زیادتر از همه در فیلم تکان دهنده است، زمانی اتفاق میافتد که لیل زی به پاهای دو بچه شلیک میکند و از بچهای دیگر میخواهد که به هر یک از آنها شلیک کند.
سپس کودک با اکراه به یکی از آنها شلیک میکند و بلافاصله او را میکشد. چیزی که در مورد منظره باورنکردنی است، بازی توسط بچهای است که به پایش شلیک شده. این مسئله به طرز باورنکردنی واقع بینانه است و در یک ثانیه دلیل میشود حس کنید که زندگی انسان چقدر میتواند ناامید کننده باشد. منظره با شدتی نفسگیر تصویربرداری شده و از بسیاری جهات گریه بچه هرآنچیزی که فیلم باید بگوید را میگوید.
Once Upon a Time in America – تجاوز جنسی دبورا

سرجیو لئونه دلیل شد بفهمیم تجاوز جنسی واقعا چه حسی دارد. نمیتوانیم به هیچ فیلمساز دیگری فکر کنیم (احتمالاً به جز گاسپار نوئه) که به طرز وحشیانهای توانسته باشد درد، انزجار و وحشت واقعی تجاوز جنسی را به عکس بکشد.
نودلز تلاش میکند تا عشقش دبورا را تحت تاثیر قرار دهد و تلاش میکند رابطه شکست خوردهی خود را اصلاح کند و هر دو با شادی یکدیگر را می بوسند اما در یک ثانیه، نودلز به او تجاوز کرده و او را در ماشین رها میکند. این سکانس یک منظره طولانی است که به طرز دردناک و وحشیانهای تجاوز جنسی را به عکس میکشد و برنده میشود تا زمانها پس از آخر منظره تأثیری دلخراش روی ذهن شما بگذارد.
Salo, or the 120 Days of Sodom – کشتن نهایی

«سالو» پیر پائولو پازولینی احتمالاً تفرقهانگیزترین فیلم تاریخ سینماست. برای برخی، این دلیل یک شاهکار است در حالی که برخی دیگر اون را ننگی برای هنر سینما میدانند.
ورود اون به این فهرست دلیل نمیشود که بسیاری از اونها را به خود جاذبه کند، زیرا این فیلم، در زیادتر موارد، به سبب نمایش ناپخته خشونت و بیرحمی، غیرقابل دید است. راستش میتوانستیم کل فیلم را اضافه کنیم، اما اگر بخواهیم فقط یک سکانس را انتخاب کنیم، منظره آخری خواهد بود که قربانیان در نهایت به کشتن میرسند، اما به وحشیانهترین شکل غیرانسانی که میتوانید مجسم کنید.
به نظر میرسد بار معنایی فیلم فراتر از حد صبر باشد چنانچه [حتى] فیلم را به سادگی، به گفتهی منتقدی فرانسوی، «گواه خشم و غضب از مصادر قدرت مطلق در این دنیا» بدانیم که به مدد قدرت خود با آدمها همچون چیزها، همچون اشیاء رفتار میکنند.»
علامتهای فراوان زیادی وجود دارد حاکی از همدستی میان قربانیها و شکنجهگرانشان. (زمانی پازولینی در مقالهی معروفی نوشت: «همیشه دید قربانی است که خبر از اعمال خشونت علیه او – زن یا مرد – میدهد. به نظر میرسد چیزی که فیلم علامت میدهد (راحت از نیات آگاهانهی پازولینی) تنها قدرت زورمندان برای قربانی کردن ضعفا نیست، بلکه خواست ضعفا برای قربانی شدن، میلشان به اینکه با آنها همانند اشیاء رفتار شود، هم هست.
Antichrist – سوراخ کردن پا

فیلمی به کارگردانی لارس فون تریه محصول سال ۲۰۰۹ و اولین قطعه از سهگانهٔ «افسردگی» فون تریه است که دو قطعه دیگر اون مالیخولیا و نیمفومانیاک هستند.
این فیلم یکی از فیلم های پر تنش و نامتعارف سینمای دنیا است. یکی از شخصی ترین کارهای فون تریر میباشد که مشکلات افسردگی او را منعکس میکند. فضا بواسطه ی عناصر وحشت توسط یک زن پر از خشونت میشود.
منظرهای که به نام آزاردهندهترین منظره در فیلم برجسته میشود، منظرهای است که زن در ثانیه آمیزش، یک قطعه چوب عظیم را بر روی بیضههای مرد میکوبد. او هوشیاری خود را از دست میدهد و زن سپس پای او را سوراخ میکند. درواقع زن در این فیلم، عنصر نرینه را به شکل فیزیکال علامت میگیرد و شما برخلاف دنیاِ رفتاری خود باید اون تصاویر را صبر و جز خوشی بردن کاری نکنید… لطفا!
ضدمسیح فیلمی مذهبی است که فون تریه از اون به نام ادای دین به آندری تارکوفسکی یاد کردهاست. این فیلم واکنشهای مختلفی از سوی منتقدان در پی داشت، از جمله واکنشهایی دربارهٔ بیان آشکار دیدگاه زن ستیز در فیلم، نقدهای مثبت و منفی گوناگون.
قصـه:
زن و شوهری سپس از مرگ فرزند در یک حادثه، تصمیم میگیرند که برای معالجه افسردگی زن و مهیا شدن شرایطی مناسب، برای مرد به خانهای در کنار یک جنگل تعریف مکان کنند. در همین حین زن راهی پیچیده، سیاه و دردناک را برای اذیت مرد و خود شروع میکند…
Irreversible – Rectum

گاسپار نوئه شما را با یک حال جنون آزاردهنده تحت تاثیر قرار میدهد که شما حس خفقان مطلق را داشته باشید. شما بهنگام دیدن این فیلم دلتان داد میخواهد؛ دلتان آزادی از این دنیایی که فراوان خالی از هر نوع امید است میخواهد.
این دنیای پویا اما نیهیلیسم است که نوئه میسازد، تجربه زیست را فراوان دلخراش و ویرانگر میکند. این فضاسازی از جهاتی پوچ و حتی خنده دار است زیرا مارکوس میدود و از انتقام ناامید میشود اما در نهایت فرد اشتباهی را دستگیر و تلاش میکند با او مبارزه کند. او تسلیم شده و تقریباً مورد تجاوز قرار میگیرد، اما توسط دوستش که به طرز وحشیانهای مردی را با له کردن جمجمه او با استفاده از یک کپسول آتش نشانی میکشد، نجات مییابد.
Benny’s Video – کشتن در خارج از عکس

دومین فیلم بلند میشائیل هانکه پسر نوجوانی را دنبال میکند که علاقه زیادی به بازیهای ویدیویی و فیلمهای اکشن دارد. استفادهی مکرر خشونت او را از واقعیت دور کرده است و به نظر میرسد ذهنش خط فرضی بین دو کشور بین واقعیت و خیال را محو کرده است.
بنی دختری را به خانهاش دعوت میکند و فیلمهای خشونتآمیز کشتار خوک را به او علامت میدهد. سپس با بازیگوشی اسلحهای را برمیدارد و اون را روی سینه خود میگیرد و از او میخواهد به او شلیک کند که او مخالفت میکند.
در حالی که دوربین مانیتور ویدیویی پشت سرش را علامت میدهد که در اون بنی را میبینیم که او را به گوشهای میکشد، درواقع همه چیز از دید ما خارج میشود و فقط فریادهای او را میشنویم. خشونت در خارج از صفحه نمایش به راه رایج در فضاسازیهای هانکه اتفاق میافتد، منظره در ذهن ما باقی میماند و آنچه واقعاً در اینجا دلواپس کننده است حساسیت زدایی کامل بنی نسبت به خشونت است.
زیادتر بخوانید:
از همراهی شما تا انتهای نوشتار خشن ترین سکانس های تاریخ سینما سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به نام نویسنده مهمان در سایت جونی عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با اون بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان گرامی میتوانید به اینستاگرام جونی جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و کوتاه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
[ad_2]