[ad_1]
رابطه های جذاب در هری پاتر کم نیستند اما این نوشتار به جستجو اونهایی رفته که از جهت دراماتیک زیادتر مورد توجه قرار گرفته و بُلد شدهاند.
اساسا رابطهی عاشقانه بخشی از هرمونها را در انسان بیدار میکند که انسان از یک جایی به سپس با دستور اونها درون عمل میشود و قسمتِ منطقِ ذهنش کمی تا حدودی خاموش میشود. برخی این اتوکنترل را دارند که رفتار و کردارشان را در پوستهای از محافظهکاری نگه دارند و برخی تمام و آراستگی شیفتهی کیمیای عشق میشوند.
رابطه های جذاب در هری پاتر
تراژیک، رمانتیک و گاها هم ملانکولیک
فهرست مطالبی که در نوشتار رابطه های جذاب در هری پاتر خواهید خواند به شرح زیر است:

شاید فراوان از پاترهدهای گرامی، هرمایونی و هری، سوروس و لیلی، هری و لونا، آلبوس و مینورا و حتی من (نویسنده این متن) و لونا را از روابط فانتستیک و جذابی برای دنیای جادوگری بپندارند که هیچوقت به وقوع نپیوست اما من در این متن به روابطی خواهم پرداخت که واقعی شدند اما…
سوروس و لیلی

سوروس اسنیپ و لیلی اوانز دوستان دوران کودکی یکدیگر بودند. آنها قبل از ده سالگی و نزد از رسیدن نامههای هاگوارتز، یکدیگر را ملاقات کردند. اوانسها و اسنیپها همسایه بودند و به این نظم دو جادوگر کم سن با هم دوست شدند. آنها هم بازیِ یکدیگر در کودکی بودند و عشقی کودکانه بین آنها در جریان بود، تا زمانی که درون مدرسه هاگوارنز شدند.
جرفه اتفاق زمانی خورد که سوروس با جیمز و سیریوسِ اون تاریخها کمی بد وجود (اینو به سختی تونستم تایپ کنم چون فراوان دوسش دارم بلکو)، درگیری پیدا میکند و در بینِ درگیری از دهانِ سوروس خطاب به لیلی کلمهی “مالبلاد” درمیآید. مالبلاد به معنای گندزاده واژهای است که راسیستهای دنیای جادوگری به جادوگرانی میگویند که پدر و مادرشان ماگل (مشنگ) هستند.
سوروس و لیلی

در فیلم این کلمه را چندین بار از دهانِ دراکو نسبت به هرمایوینی شنیدهایم. واجب به ذکر است جیمز و سیریوس همیشه و همیشه سوروس را مسخره و اذیت میکردند و یکبار این شوخیهای بیجایشان تا حدی پیشرفت که ممکن بود سوروس جانش را از دست بدهد که جیمز او را نجات داد. آنها او را زوروس صدا میزدند و همیشه آزارش میدادند. ریشه رفتارِ بد و خشکِ اسنیپ نسبت به هری و دیگران این داستان است.
این اولین و آخرین تیر از جانبِ سوروس به سوِ عشقش بود. او لیلی را برای همیشه (Always) از دست داد و جیمزِ زمانطلب (به معنای خوبش) او را تصاحب کرد.بعدها زمانی لیلی از او سوال کرد که آیا هنوز تصمیم مرگحقیر (طرفداران ولدمورت) شدن را دارد یا خیر، سوروس جوابی نداد و تلویحا این تصمیمش را تایید کرد.
اسنیپ عاشقِ لیلی بود، ماند و فوت کرد. او برای عشقش به ولدمورت دفعات خیانت کرد. او از نقشه ولدمورت برای حممله به پاترها مطلع بود و اون را به دامبلدور گفت ولی معالاسف آنها به آدمِ بدی اطمینان کردند و نتیجه با خسران دنبال شد. سپر مدافع سوروس گوزن بود اما سپس از عاشق شدنش سپرش به شکل آهو حقوق. به شکلِ سپرِ مدافعِ لیلی…
آلبوس و گلرت

جی.کی.رولینگ در مورد روزهای اول رابطهی دامبلدور و گریندلوالد این طور گفته است: “اونها رابطهی فراوان توانا و عمیقی داشتند. با هیجان و حس بودند و یک رابطهی عاشقانه به حساب میومد. اما همونطور که در هر نوع رابطهای با هر گرایش عاطفی و هر نوع برچسبی که بهش بزنید ممکنه نزد بیاد، هیچ کدوم از طرفین دقیقا نمیدونستن اون یکی چه حسی بهش داره. نمیشه فهمید. فکر میکنید که میدونین، ولی نمیدونین. برای همین من کمتر به جنبهی جنسی این اتفاق علاقه دارم، هرچند که به نظرم در این رابطه بُعد [عاطفی-فیزیکی] هم وجود داشته که به نظرم مربوط به احساساتی میشده که نسبت به همدیگه داشتند که در نهایت برجستهترین و بهترین چیزی هست که در روابط انسانها وجود داره.”
رابطه دو ابرجادوگر

هیچ شکی نیست که گریندلوالد همیشه مجذوب قدرت دامبلدور بوده اما عمق این نزدیکی و صمیمیت تا به حال آشکار نشده بود. در فیلم علامت داده میشود که ولدمورت به نزدِ گریندلوالد میرود و جای ابر چوبدستی را از او میپرسد و گریندلوالد میگوید قبر دامبلدور. اما در واقعیت و در کتاب اینجور نیست.
گریندلوالد جای ابرچوبدستی را نمیگوید چون میداند اگر ولدمورت بداند اون در قبرِ آلبوس است قبرِ او را نبش خواهد کرد و این بیاحترامی به اوست. در کتاب پس از عدم تمکینِ گریندلوالد نسبت به پاسخ دادن به ولدمورت، ولدمورت او را در زندان آزکابان به کشتن میرساند.
هری و جینی

روابط هری پاتر فراوان نیست. او آخرین رابطهاش را با جینی تجربه کرد. در محفل ققنوس هری و جینی تقریبا یک تابستان کامل را در کنار هم در خانه میدان گریمولد، مرکز فرماندهی محفل ققنوس گذراندند. البته که خانه میدان گریمولد رمانتیکترین جای ممکن برای عاشق شدن نیست، اما جوِ به همچپیده و ماموریتهای تمام نشدنی اونها را به هم نزدیکتر کرد.
حالا دیگر جینی ۱۴ ساله بود و نادیده گرفتنش فراوان مقاوم بود. او در اجرای طلسمها حیرتانگیز بود. اگر نگوییم زیادتر از هری قطعا به اندازه او عاشق کوییدیچ بود و البته در بالای این لیست طولانی او باهوش و مبتکر بود و از اینکه برای حقش بجنگد ابایی نداشت.
ولدمورت و بلاتریکس

شاید فراوانها از این کتاب خوششان نیامده باشد اما خب این کتاب حاوی فکت مهمی از جانب خانم رولینگِ گرامی است که پیشتر هم در (تئوری های هری پاتر) و (تحلیل شخصیت های هری پاتر) به اون نشانه کرده بودم. در تئاتر هری پاتر و فرزند نفرین شده (که در سال ۲۰۱۶ به مجموعه هری پاتر اضافه شد)، ما متوجه شدیم که لرد ولدمورت و بلاتریکس لسترنج (تحلیل شخصیتهای زن هری پاتر) مالک فرزند دختری با نام دِلفینی بودند (به شکل مخفیانه).
تاریخ دقیق تولد دلفینی هنوز نامشخص است اما احتمالا او در زمانی بین فرار بلاتریکس از آزکابان (کتاب پنجم، هری پاتر و محفل ققنوس) و جنگ هاگوارتز (کتاب هفتم، یادگاران مرگ) به دنیا آمده است. بلاتریکس شیفته ولدمورت بود ولی ولدمورت به او نیز (همانند دیگران) به چشمِ ابزار دید میکرد.
هری و چو

چو ران ویزلی و هرمایونی گرنجر را دوست نداشت. او معتقد بود که هری به جای دوستی، عواطف عاشقانهای نسبت به هرمایونی دارد. این یکی از دلایلی بود که چو و هری از هم جدا شدند. با این حال او در طول جنگ هاگوارتز در ارتش دامبلدور با ارتشِ ولدمورت جنگید و زیادتر آنها از جنگ جان تندرست به در بردند.
چو چانگ عشق اولِ هری بود. اولین بوسه و اولین دوست دختر هری پاتر در کتاب و فیلمهای هری پاتر معروف است. هری از زمانی که در فیلم زندانی آزکابان در برابر او کوئیدیچ بازی کرد به نوعی شیفته او شده بود. او در جام آتش کاملا شیفته او بود اما پس از ارتباط پو و سدریک شرایط کمی تغییر کرد. در محفل ققنوس نیز اولین بوسه اتفاق افتاد که با یک سوءتفاهم همهچیز به باد فنا رفت و سپس هری و جینی رابطهشان شکل گرفت.
هرمایونی و ویکتور

شاید دوستی این دو یکی از سطحیترین تصمیمات زندگی هرمیون بوده باشد. در Harry Potter and the Goblet of Fire، گرنجر و ویکتور کرام (Victor Krum) با هم دوست میشوند، اما رابطه آنها (حداقل برای هرمایونی) یک رابطه فراوان سطحی و زودگذر بود.
کرام، علاوه بر اینکه دارای شخصیتی قابل ملاحظه نبود، هوش زیادی نیز نداشت. او و هرمایونی واقعا نقطه اشتراکی نداشتند. ویکتور فقط از تماشای هرمیون وقت مطالعه خوشی میبرد. کرام برای شروع این رابطه زیادتر مورد قضاوت و نقد قرار گرفت اما واقعا هرمایونی چه فکری با خود میکرد؟ برخی معتقدند که او تنها به این سبب درون رابطه با کرام شد چون ویکتور یک بازیکن سرشناس «کوییدیچ» (Quidditch) بود، اما من آنقدر زیادهروی نمیکنم چون به نظر هرمایونی آدمی نیست که اینجور فکر کند.
هرمایونی و ران

رولینگ در مصاحبهای اعتراف کرد که فکر میکند هری و هرمایونی زوج بهتری نسبت به ران و هرمایونی است. رولینگ در ادامه گفت: “متوجهم و متاسف و میتونم صدای انتقاد و ناراحتی برخی از طرفدارها رو بشنوم. ولی اگه بخوام کاملا راستگو باشم باید بگم فاصلهای که گرفتم دلیل شد دید بهتری پیدا کنم. این یک انتخاب براساس دلایل شخصی خودم بود نه بر پایه قابل قبول بودن.” اما واتسون هم تاکید کرد که فراوان از طرفدارها این رو قبول دارن و از اینکه آیا ران واقعا توانایی خوشحال کردن هرمایونی رو داره تعجب میکنن.
جیمز و لیلی

لیلی و جیمز پاتر هر دو از راحتالتحصیلان خوبِ خانه گریفیندور بودند. کلاس گریفیندور سال 78 نیز شامل سیریوس بلک، رموس لوپین و پیتر پتیگرو بود. از دیگر راحت التحصیلان برجسته گریفیندور میتوان به پروفسور دامبلدور و مکگوناگال و همچنین هاگرید و همه ویزلیها نشانه کرد.
لیلی جیمز را انتخاب کرد زیرا جیمز در وفاداری و از خودگذشتگی خود نسبت به هر کسی که برایش مهم بود فراوان مصر بود. اسنیپ تا زمانی که لیلی زنده بود هیچ وقت نتوانست این کار را انجام دهد. تنها پس از مرگ او سرانجام یاد گرفت که چگونه با او محترمانه رفتار کند. به سبب رفتار سوروس پیشتر نشانه شد.
لیلی و جیمز رابطهای عاشقانه داشتند و حاصلش پسری به نام هری جیمز بود. پسری که هیچگاه نتوانست با پدر و مادرش زندگی خوبی داشته باشد. پدرش جیمز اما دنبال خانواده خود عظیم شد. او چشمهای قهوهای (فندقی) و موهای سیاه به هم ریخته دارد. او بینی بلند تری نسبت به خود هری پاتر داشته، اما صورتی کشیده و لاغر دارد.
جیمز و لیلی

موهایش در قطعه عقب سرش به هم ریخته و ظاهری با عجله به او داده است. او تقریباً بزرگی و محبوبیت هری را نیز در دوران مدرسه داشتهاست. او در سال ۱۹۶۹ درون مدرسه هاگوارتز شد و در گروه گریفیندور قرار گرفت. بهترین دوستان او در دوران تحصیلش در هاگوارتز سیریوس بلک، ریموس لوپین و پیتر پتیگرو بودند
. اونها گروهی به نام غارتگران تشکیل داده بودند و به شیطنت در مدرسه میپرداختند. یکی از اختراعات مهم این گروه، نقشه غارتگر است. جیمز از ابتدای ورود به مدرسه از سوروس اسنیپ، علمآموز اسلیترینی متنفر بود و این دو از هر فرصتی برای طلسم کردن یکدیگر استفاده میکردند. جیمز پاتر در هاگوارتز عاشق لیلی اوانز شد و در نهایت نیز با وی ازدواج کرد.
زیادتر بخوانید:
از همراهی شما تا انتهای نوشتار رابطه های جذاب در هری پاتر سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به نام نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با اون بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان گرامی میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و کوتاه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
[ad_2]