[ad_1]
شانزده بازمانده از پرواز شماره ۵۷۱ هواپیمایی اروگوئه که تیمی از بازیکنان آماتور راگبی و طرفدارانش را به شیلی می برد، گرد هم آمدند تا پنجاهمین سالگرد مصیبت خود را، سرشناس به «شگفتی در کوه های آند»، مهمانی بگیرند. این بازماندگان سقوط هواپیما بر بالا رشته کوه آند در سال ۱۹۷۲ که مجبور شدند برای زنده ماندن به آدم خواری متوسل شوند، گفته اند که به خوردن گوشت انسان انس کرده بودند.
قصـه بد آنها در کتاب پرفروش پیر پل رید «زنده: قصـه بازماندگان آند» روایت می شود که فیلم «زنده» (Alive) در سال ۱۹۹۳، اقتباسی از اون بود و الآن نتفلیکس در حال کار بر روی یک اقتباس دیگر از قصـه آنهاست.
کارلوس پائز، یکی از بازماندگان این حادثه گفت که وظیفه بازماندگان این است که به همه نقاط دنیا مسافرت کنند و قصـه ۷۲ روزی را که در شرایط یخبندان کوهستان سپری کردند و زمانی که مجبور شدند اجساد دوستان خود را بخورند، به اشتراک بگذارند.
او گفت: «من شش میلیون مایل را با امریکن ایرلاینز طی کردم. من محکوم هستم که این قصـه را برای همیشه تعریف کنم، صحیح همانند بیتلز که همیشه باید آهنگ دیروز را می خواند.»
اتفاق چه بود؟
۴۵ نفر مسافر اون هواپیما، تیم راگبی باشگاه مسیحیان کهنه مونته ویدئو و هواداران اون در ۱۳ اکتبر ۱۹۷۲ بودند. مقامات گفتند که خلبان در طول پرواز در مه غلیظ قبل از سقوط در کوه آند، از راه منحرف شده بود.
در این سانحه ۱۲ مسافر و ۱۷ نفر دیگر بر دلیل فرو ریختگی بهمن که چند روز سپس اتفاق افتاد بر دلیل جراحات و خفگی جان باختند. پس از ۱۰ روز، بازماندگان از یک رادیو، مطلع شدند که جستجو متوقف شده است.
روبرتو کانسا، دانشجویی بود که به آنها منظور داد اجساد مردگان را بخورند تا بتوانند زنده بمانند.
رامون سابلا، یکی از بازماندگان می گوید: «البته، ایده خوردن گوشت انسان بد و نفرت انگیز بود. در دهان گذاشتن اون، مقاوم بود. اما ما به اون انس کردیم.»
او افزود: «به یک معنا، دوستان ما از اولین اهداکنندگان عضو در دنیا بودند، آنها به تغذیه ما کمک کردند و ما را زنده نگه داشتند.»
پائز گفت که اگر می خواستند زنده بمانند، هیچ گزینه دیگری نداشتند و افزود که گوشت انسان در واقع مزه خاصی ندارد. کانسا گفت که تصمیم آنها فراوان تلخ بود، چراکه اجساد وابسته به هم تیمی ها و دوستانشان بود.
پس از رد کردن تقریباً دو ماه در کوهستان، بازماندگان امید خود را برای نجات از دست داده بودند، بنابراین کانسا و فرناندو پارادو برای یافتن کمک به راه افتادند.
اون دو پس از پر کردن جوراب های راگبی خود با گوشت انسان، به راه افتادند و حدود ۵ کیلومتر از کوه بالا رفتند، که آنها را با سفری ده روزه خسته کرد.
در حین پایین آمدن با رودخانه ای پر سر و صدا روبرو شدند که جست و جوی آنها را متوقف کرد، اما آنها، یک چوپان شیلیایی را در سو دیگر دیدند که صدای آنها را از روی آب نمی شنید. چوپان رفت تا کمک بگیرد.
خوشبختانه روز سپس چوپان برگشت و با سنگی، قلم و مداد را برای بازماندگان پرتاب کرد و آنها مصیبت بد خود را توضیح دادند.
چوپان برنده شد مقامات را از وضعیت اسفناک بازماندگان آگاه کند. یک هلیکوپتر نجات چند روزه توانست بقیه بازماندگان را نجات دهد، بسیاری از آنها نیمی از وزن بدن خود را از دست داده بودند.
سابلا گفت: «آنها ما را به بیمارستان سانتیاگو بردند. من شادی اون اولین حمام داغ را به یاد دارم.»
علیرغم اینکه بازماندگان، هنوز صدمه های اون مصیبت بد را با خود دارند، بسیاری از آنها از این شانس دوباره برای زندگی، نهایت استفاده را کرده اند.
زیادتر بخوانید:
انتشار نامه متأثر کننده یکی از بازماندگان کشتی تایتانیک
روایت هولناک دختری که «سرگذشت ندیمه» در دنیای واقعی را تجربه کرده است
[ad_2]