همه چیز درباره برند محصولات چرمی درسا + تاریخچه و کوشش ها

[ad_1]

در این مطلب از صفحه اقتصاد به توضیحاتی درباره برند محصولات چرمی درسا و تاریخچه و کوشش های این برند خواهیم پرداخت، با ما دنبال باشید.
برند درسا در سال ۱۳۷۰ با ایده تولید محصولات چرمی توسط امیر کاظم نورمحمدی و شاهین فاطمی خلق شد. این دو نفر اولین قدم‌های تولید رو در کارگاهی ۱۵ متری و با تولید ملزومات چرمی همانند کمربند و جاسویچی برداشتن، اما طولی نکشید تا آموزش فکر کارآفرینی و عشق به تولید محصول باکیفیت درسا رو در راه رشد جهانی قرار داد. از نظر پدیدآورندگان درسا مأموریت این برند، تولید محصول باکیفیت و با نام ایرانی بود که در دنیا شناخته بشه؛ صحیح به همین سبب تنها هدف، عظیم شدن متراژ کارگاه تولیدی نبود. اون‌ها با تلاش‌های هدفمند خودشون توانستن در سال ۱۳۷۸ کارخانه‌ای مجهز و به وسعت ۲۰۰۰ متر رو افتتاح کنن. با این اتفاقات، اولین دهه از قصـه درسا با کارآفرینی و توسعه هدفمند تولید محصولات چرمی به اتمام رسید. دهه دوم از قصـه با رویکرد توسعه علم اساسِ زیرساخت‌های برند شروع شد، به همین سوی، خالقان درسا توانستن قدم بلندی در راه جهانی شدن بردارن. در دهه فکر، درسا به نام برند باکیفیت ایرانی ثبت و شناخته شد و محصولات خودش رو در اولین فروشگاه تخصصی خود در تهران عرضه کرد.

ایده اولیه: درسا از کجا شروع شد؟

شاهین فاطمی بنیانگذار برند لوکس درسا، در دوران سربازی خودش با دوستی دوست شده که جاکلیدی‌های چرمی دست‌ساز می‌ساخته؛ دوست شاهین، حدود ۵ یا ۶  جا کلیدی که ساخته بوده رو بهش می‌سپاره تا اون‌ها رو بفروشه. سپس از این که جاکلیدی‌ها به فروش می‌رسن، شاهین از دوستش درخواست می‌کنه جاکلیدی‌های بیشتری بسازه و با هم همکاری داشته باشن تا به دنبالش کارگاهی تاسیس کنن. آقای فاطمی در ادامه می‌گه:” اون تاریخ نه به درسا نه به برندسازی فکر هم نمی‌کردم فقط جوانی ۱۹ ساله بودم و بی‌نهایت عاشق ساختن.” دوست او از پیشنهادش استقبال چندانی نمی‌کنه ولی سرانجام اصرار‌های شاهین پاسخ می‌ده و در کنار هم یک فضای ۱۵ متری در بالای پشت بلندی خانه یکی از دوستانشون اجاره می‌کنن و با وجود سختی فراوان و نبود امکانات کار رو ادامه می‌دن.

مدتی سپس شاهین با  امیرکاظم پورمحمدی دوست می‌شه و سپس از زمانی کوتاه فضای کارشون رو به ۳۰۰ متر افزایش و در نهایت کل ساختمان رو به کسب و کار خود اختصاص می‌دن. جالبه بدونین صحیح از همان تاریخ تا امروز، این دو شریک در کنار هم به امور درسا نگهداری می‌کنن.

تاسیس درسا

آقای فاطمی در پاسخ به این که درسا از چه زمانی تاسیس شد گفته است:

درسا الآن سی ساله شده. البته  نام “درسا” از آغاز دهه ۸۰ انتخاب شد ولی تجربیاتی که من در دهه ۷۰ داشتم هم مرتبط با “درسا”ست و فقط در اون تاریخ اسم برند مشخص نبود و به‌طور کلی مسئله برندسازی در سرزمین جا نیفتاده بود. من کوشش برند “درسا” رو به سه دوره تقسیم می‌کنم. اسم دوره و دهه اول که مربوط به دهه ۷۰ می‌شه رو دوره تولید می‌ذارم چون اون وقت تمام عشق و نگاهمان به تولید بود و فقط به دنبال این بودیم که تکنولوژی روز رو درون ایران کنیم و در امر تولید به کار بگیریم. سال ۷۸ برنده شدیم عظیم‌ترین کارخانه چرمی را در جاجرود تهران ساخت کنیم که دو هزار متر فضای تولیدش بود و ۸ ساختمان داشت. ساخت کارخانه در سن ۲۷-۲۸ سالگی برای من یک پیروزی بود ولی متأسفانه نتونستیم کارخانه رو نگه داریم چون هر چی که داشتیم رو فروخته بودیم و هنگامی درون کار شدیم، دیگه پولی برامون باقی نمونده بود که برای خرید مواد و پرداخت دستمزد به کارکنان کارخانه بپردازیم. ما مجبور شدیم کارخانه رو تعطیل کنیم و مجدد به محل کار کهنه خودمون برگشتیم. البته به هیچ عنوان دلسرد نشدیم چون روابط تجاری خوبی با کارخانه‌های دیگه داشتیم و تیم ما دوستانه بود؛ در نهایت این بحران رو پشت سر گذاشتیم.

نامگذاری درسا

آقای فاطمی در مورد نامگذاری برند می‌گه که ما چیزی از برندسازی نمی‌دونستیم و با یکی از تولیدکننده‌های کهنه سرزمین مشاوره کردیم؛ ایشون منظور کردن که یک اسم برای محصولاتمون بذاریم و بر حسب اتفاق نام درسا را انتخاب کردیم البته نام دختر من هم درساست ولی برند درسا حدود ۷- ۸ سال از دختر من بزرگتر است.

همکاری درسا و سواروسکی

پس از اخذ لایسنس سواروسکی توسط درسا به نام اولین برند چرمی و فاخر خاورمیانه، اولین کلکسیون های این برند برگرفته از اصالت طرح های پارسی رونمایی شد. این مجموعه‌ها که با ترکیب چرم ناب و کریستال‌های سواروسکی، زیبایی وصف نشدنی‌ای رو خلق کردن، این کلکسیون ها با نام های خنت؛ به معنی صدا، ترمه؛ برگرفته از سرو شیراز، لاوین؛ برگرفته از امضای درسا و تاروس؛ با الهام از صلابت کوه های سهند طراحی و تولید شدن.

زیرمجموعه‌های برند درسا

ممکنه شما فقط با محصولات چرمی برند درسا همانند کیف، کفش و کمربند آشنایی داشته باشین؛ اما جالبه بدونین درسا زیر مجموعه‌های متعددی داره که در حوزه‌های مختلف پیشرو هستن. در ادامه به طور کوتاه با هرکدوم از این زیرمجموعه‌ها دوست می‌شیم:

تاج درسا

برند تاج درسا با تلفیقی از چرم و طلا شکل گرفت که ظرافت و زیبایی اون در زمان تاریخ کمی، مخاطبین بسیاری رو مجذوب کرد. گروه طلای تاج کوشش خودش رو در دهه ۸۰ شروع کرد و در بهمن ماه ۱۳۹۱ با همکاری برند درسا و طراحی و تولید دستبندهای چرم و طلا با نام تاج درسا کوشش خودش رو گسترش داد. مجموعه تاج – درسا تمام تلاش خودش رو به کار گرفته تا مجموعه‌ای زیبا، لوکس و بی نظیر از ادغام طلا و چرم رو گردآوری کنه.

خانه درسا

در اواسط دهه ۹۰، خانه‌ای با رنگ‌هایی مملو از حال خوش زندگی با نام خانه درسا خلق شد؛ فروشگاه‌هایی با وسعت ۲۰۰۰ مترمربع و با بیش از ۳۰۰۰ محصول که افتتاح اون‌ها از تهران شروع شد و به مطالعه تاریخ به اصفهان و مشهد هم رسید. خانه درسا در تلاشه تا باکیفیت‌ترین محصولات رو در دسته بندی لوازم منزل به شما ارائه بده. از محصولات زیرمجموعه خانه درسا می‌شه به مبلمان چرمی، لوازم روشنایی، وسایل دکوراتیو و ظروف نشانه کرد.

کافه درسا

چهارمین برند گروه چرم درسا با هدف القا حس خوب زندگی در محیطی روح قسمت، یواش و زیبا با نام درسا کافه خلق شد. فضایی جان قسمت که در سروصدای شهر شلوغ کمتر پیدا می‌شه؛ برای چی که درسا با هدف خلق حس خوب در سبک زندگی مخاطب به توسعه و بهبود فضای فروشگاهی، افزایش کیفیت محصولات و خدمات خود نیز پرداخت و در همین راستا با ساختن برند کافه درسا به مفهوم فکر‌ای به سبک درسا مزه و بوی خوش خوش رو هم اضافه کرد.

چرم درسا

چرم درسا کهنه‌ترین و اصلی‌ترین زیرمجموعه برند درسا محسوب می‌شه که بر تولید محصولاتی همانند کیف، کفش، کیف پول، کمربند و سایر اکسسوری‌های استایل تمرکز داره. محصولات چرم درسا تماما از چرم طبیعی و مرغوب ساخته می‌شن و با طراحی منحصر بفرد و هنرمندانه‌ای که دارن موردعلاقه بسیاری از دوستداران مد و فشن هستند.

برند محصولات چرمی درسا

شاهین فاطمی نامی دوست در هنر صنعت مد و لباس ایران و دنیا است. او در مسند مدیرعاملی برند مطرح چرم درسا ایستاده است که در عرصه پوشاک چرم دنیا و به‌مخصوص جغرافیای خاورمیانه نامی دوست به شمار می‌رود. فاطمی و همراهانش این روزها دیگر خود را به حوزه پوشاک چرم محدود نکرده و کافه درسا مصداقی از تفاوت‌های این برند با دیگر فعالان در امر مشتری‌مداری است.

در ادامه گفت و گوی مدیرعامل برند چرم درسا را که با هنر آنلاین داشته در ادامه اون را بخوانید:

آقای فاطمی، شما به‌عنوان یک کارآفرین و یک مدیر کم سن در سرزمین ما شناخته‌شده هستید. لطفاً در شروع گفت‌وگو از پیشینه خودتان و مراحلی که طی کردید تا به یک کارآفرین و مالک برند تبدیل شود بگویید.

من شاید بر حسب یک اتفاق درون این وادی شدم چون خانواده‌ام تجربه‌ای در این زمینه نداشتند. دوستی داشتم که در خانه‌اش به شکل دستی محصولات چرمی تولید می‌کرد. ایشان 10-12 جاسوئیچی تولید کرده بود که من گفتم بده این‌ها را برایت بفروشم. تعجب کرده بود ولی من به هر طریقی توانستم اون‌ها را بفروشم. فراوان خوشحال شده بودم. اون وقت چشم‌اندازم، “درسا” و مسئله برندینگ نبود بلکه فقط به دنبال این بودم که یک چیزی بسازم. عاشق ساختن بودم و یادم است هنگامی بچه بودم هم رادیو تعمیر می‌کردم. کوتاه به دوستم گفتم تو مجدد جاسوئیچی بساز تا من بفروشم. ایشان هم 10-20 جاسوئیچی دیگر ساخت و من فروختم. در ادامه به دوستم گفتم بیا یک کارگاه اجاره کنیم. گفت مگر دیوانه‌ شده‌ای؟ ده جاسوئیچی فروخته‌ای و به فکر راه انداختن کارگاه افتاده‌ای؟! گفتم هنگامی توانسته‌ایم 10 جاسوئیچی بسازیم، شاید بتوانیم زیادتر هم بسازیم. کوتاه دوستم را متقاعد کرد که می‌شود این کار را انجام داد ولی مسئله این بود که کجا را به‌عنوان کارگاه در نظر بگیریم. یک دوست دیگری داشتیم که پشت بلندی خانه‌شان پر از خرت و پرت بود. رفتیم از مادر ایشان خواهش کردیم نصف اون پشت بلندی را به ما اجاره بدهند و ما پول اجاره را هم به ایشان بپردازیم. ایشان هم برای دوستی من با پسرشان مهربانی کردند و قبول کردند. من و دوستم فراوان خوشحال شدیم. رفتیم پشت بلندی اون خانه را پاکیزه کردیم و یک کارگاه 15 متری برای خودمان صحیح کردیم؛ کارگاهی که نه دستشویی داشت، نه آب و نه حمام. کار کردن در آنجا فراوان مقاوم بود ولی به هر حال ما شادی داشتیم.

اون وقت چند ساله بودید؟

19 سال داشتم و سرباز بودم. در دوران سربازی با دوستی به نام امیرکاظم پورمحمدی دوست شدم. آقای پورمحمدی که در کنار من یکی از بنیان‌گذاران برند “درسا” است، کار دوخت بلد بود که من از ایشان خواهش کردم با من شریک شود. ایشان گفت من به این شغل اعتقادی ندارم ولی به تو و اون عشق و انرژی‌ای که در شکل و سخن‌هایت هست اعتقاد دارم و به همین خاطر با تو شریک می‌شوم. در نتیجه من و آقای پورمحمدی کارمان را شروع کردیم و اون دوستی که جاسوئیچی صحیح می‌کرد، راهش از راه من جدا شد. ایشان گفت به این کار اعتقاد ندارد و می‌خواهد درون کار دندان‌سازی شود. در نتیجه من و امیرکاظم پورمحمدی کارمان را دو نفره شروع کردیم و تمام پشت بلندی خانه دوستم را هم اجاره کردیم و کارگاهمان شد یک کارگاه 30 متری. با هم مهمانی گرفته بودیم که یک کارگاه 30 متری داریم و به مطالعه شادی‌مان زیادتر هم شد چون برنده شدیم طبقه پایین اون ساختمان و بعدها کل 4 طبقه ساختمان را بگیریم و با 200 پرسنل شروع به کار تولید کنیم. من سپس از سربازی با همسرم دوست شدم و ازدواج کردم. پدر خانمم شرط کرده بود که برای ازدواج با دختر ایشان حتماً باید لیسانس بگیرم که من رفتم مهندسی صنایع خواندم. اون وقت کمی هم تنبل بودم ولی بعدها متوجه شدم عقل و علم باید دنبال با هم نزد بروند. حتی مدتی سپس رفتم مدرک‌های MBA و DBA هم گرفتم. من معتقدم انسان‌ها باید از نظر مغزی، روحی و جسمی رشد کنند و اگر این سه اتفاق نیفتد، حتماً یک جایی لطمه می‌بینند.

برند “درسا” چه زمانی ساخت شد؟

“درسا” الآن در سومین دهه کوشش خودش است. البته این برند با نام “درسا” از آغاز دهه 80 شروع به کار کرد ولی پیشینه‌ای که من در دهه 70 داشتم هم مرتبط با “درسا” است و فقط اون وقت اسم برند مشخص نبود و به‌طور کلی مسئله برندسازی در سرزمین جا نیفتاده بود. من کوشش برند “درسا” را به سه دوره تقسیم می‌کنم. اسم دوره و دهه اول که مربوط به دهه 70 می‌شود را دوره تولید می‌گذارم چون اون وقت تمام عشق و نگاهمان به تولید بود و فقط به دنبال این بودیم که تکنولوژی روز را درون ایران کنیم و در امر تولید به کار بگیریم. سال 78 برنده شدیم عظیم‌ترین کارخانه چرمی را در جاجرود تهران ساخت کنیم که دو هزار متر فضای تولید اون بود و 8 ساختمان داشت. ساخت اون کارخانه در سن 27-28 سالگی برای من یک پیروزی بود ولی متأسفانه نتوانستیم اون کارخانه را نگه داریم چون هر چه که داشتیم را فروخته بودیم و هنگامی درون کار شدیم، دیدیم دیگر پولی برایمان باقی نمانده که برای خرید مواد و پرداخت دستمزد به کارکنان کارخانه بپردازیم. 180 میلیون تومان برای اون کارخانه هزینه کرده بودیم که اون وقت پول هنگفتی بود. متأسفانه فراوان دوران سختی نزد آمد و ما مجبور شدیم کارخانه را تعطیل کنیم و مجدد به محل کهنه کار خودمان برگشتیم.

ساخت یک کارخانه و به‌سرعت ورشکسته شدن اون دلیل نشد که به اعتبار شما لطمه‌ای درون شود؟

نه خوشبختانه. ما با کارمان برای خودمان دوست و اعتبار ساختن کرده بودیم و مدیران کارخانه‌های دیگر ارتباط خوبی با ما داشتند. به همین خاطر سپس از این‌که کارخانه ما ورشکسته شد، برخی از این کارخانه‌ها با ما همکاری کردند. در واقع ما یک فرهنگ جدید را شروع کردیم و برخی از ماشین‌آلات کارخانه را به تولیدی‌های دیگر دادیم تا اون‌ها برای ما تولید کنند. یعنی ما خودمان کار طراحی و مدیریت مواد را انجام دادیم و دوخت و دوز را به سابلایرها سپردیم. دهه اول دهه 70 را تقریباً به همین شکل به آخر رساندیم ولی در دهه دوم راه کارمان به سو دیگری رفت. در ابتدای دهه 80، مرزها دوباره شده بود و مردم به خارج از سرزمین می‌رفتند و می‌آمد و از سوی دیگر، عصر ارتباطات شروع شده بود و اینترنت آرام داشت خودی علامت می‌داد. بنابراین توقع مردم از محصول، فراتر از کیفیت معمول شده بود و اون‌ها چیزی بیش از این می‌خواستند. در نتیجه من فکر کردم که اگر می‌خواهیم برنده شویم و پیشرفت کنیم، باید به موضوعی فراتر از محصول، دوخت و چرم فکر کنیم. تحقیقات کردیم و مشاوره گرفتیم تا این‌که متوجه شدیم یک کلمه‌ای به نام “برند” وجود دارد. اون وقت آقای پشنگ، یکی از تولیدکننده‌های کهنه سرزمین که فکر کنم به ایتالیا مهاجرت کردند، به من گفتند که می‌شود برای محصولی که تولید می‌کنی، اسم بزاری و خودت را به‌عنوان یک برند ایرانی به بازار معرفی کنی. این‌طور شد که ما بر حسب اتفاق، اسم “درسا” را برای برندمان انتخاب کردیم و کارمان را از ابتدای دهه 80 شروع کردیم. درسا نام دخترم است منتها برند درسا 7-8 قبل از دخترم متولد شد.

زمانی که برند “درسا” را راه‌اندازی کردید، چشم‌اندازتان از یک برند ایرانی چه بود و فکر می‌کردید چه کار باید انجام بدهید تا در قدم‌های نخست زمین نخورید و بتوانید به کارتان ادامه بدهید؟

ما گفتیم باید این برند را فراوان شیک عرضه کنیم و خدمات و قیمت‌گذاری‌های یکسان داشته باشیم چون می‌دانید اون وقت محصولات قیمت مشخصی نداشتند و یک فروشنده ممکن بود یک محصول را در طول روز به ده قیمت متفاوت بفروشد. ما کوشش کردیم این قیمت‌گذاری را ساختن کنیم و در ضمن، اطمینان را هم در تولید و هم در فروش به وجود بیاوریم. بر همین پایه، اولین فروشگاهمان را سال 81 در شهرک غرب احداث کردیم که یک فروشگاه چرمی با قیمت‌گذاری یکسان، خدمات دو ساله و دکور شیک بود و همه را جاذبه خودش کرد. آنجا شروع برندینگ ما بود و به همین خاطر من اسم دهه دوم کوشش‌هایمان را دهه برندینگ می‌گذارم.

در دهه دوم فعالیتتان چه اتفاقاتی افتاد؟

من شروع به توسعه فروشگاهی کردم و مدیریت نوین برند خواندم. در همان سال‌ها بود که من رفتم دوره‌های MBA و DBA را تکمیل کردم که بتوانم علم خودم را افزایش بدهم. ما در نمایشگاه‌هایی در باکو، ترکیه، آلمان و آفریقای جنوبی غرفه گرفتیم و در باکو حتی شعبه هم زدیم. در دبی هم یک شرکت ساخت کردیم. در درون سرزمین هم مدل نوین تبلیغاتی را شروع کردیم و برای اولین بار با حمید گودرزی به‌عنوان یک مدل تبلیغاتی قرارداد بستیم که استقبال بدی نبود و این خط فرضی بین دو کشور همین‌طوری ادامه پیدا کرد.

ما کوشش کردیم زیرساخت‌های برند “درسا” را هم اصلاح کنیم تا مشکلی که برای کارخانه‌مان در سال 78 نزد آمد، برای برند “درسا” نزد نیاید. سال 84 یا 85 یک قرارداد 60 میلیون تومانی بستیم که سیستم‌های آرام‌افزاری‌مان را اصلاح کنیم. به هیچ وجه نمی‌خواستم به سبب بی‌اطلاعی و مشکلاتی که ممکن بود به وجود بیاید، کار برند به تعطیلی و ورشکستگی برسد. بنابراین هر کاری که واجب بود انجام بدهیم تا برند سر پا بماند را انجام دادیم. یکی از این کارها، توسعه نیروی انسانی بود.

ما متوجه شدیم که نیازمند یک نیروی انسانی وفادار و متخصص هستیم. بنابراین یک نوع استراتژی در حوزه HR (منابع انسانی) پایه‌گذاری کردیم تا انسان‌هایی بسازیم که فکر و رویکردشان منطبق با فکر و رویکرد برند “درسا” است. آدم‌های جدید را سر کار آوردیم و با آدم‌های کهنه که دوست نداشتند با ما بمانند، خداحافظی کردیم. 60-70 درصد پرنسل برند را تغییر دادیم و نیروهای کم سن، مستعد و با تلاش را استخدام کردیم تا برند را توسعه بدهند تا این‌که در اواخر دهه 80 توانستیم یک برند خوب و محبوب به نام “درسا” بسازیم و با استقبال خوب جامعه مواجه شویم.

یکی از مؤلفه‌های ساخت یک برند در همه جای دنیا، محبوبیت و همان حس خوبی است که مصرف‌کنندگان از خرید محصول اون برند به دست می‌آورند وگرنه برندهای زیادی هستند که در حد بضاعتشان کار تولید را انجام می‌دهند. برند “درسا” طبقه خاصی از جامعه را هدف قرار داده است که توانسته به این محبوبیت برسد؟

واقعیت این است که ما از روز اول دوست داشتیم یک کالای متفاوت و مرغوب تولید کنیم. بالطبع هنگامی یک کالا مرغوب‌تر است و طراحی متفاوت‌تری دارد، قیمتش متفاوت می‌شود و هنگامی قیمتش متفاوت باشد، فقط قشر خاصی از جامعه می‌توانند اون را بخرند. البته من فکر می‌کنم برند “درسا” مدیون تمام اقشار جامعه است و خود من هم عاشق تمام اقشار هستم. ما برندمان فقط برای قشر خاصی از جامعه نیست ولی ممکن است یک گروهی بتوانند اون را خریداری کنند و گروه‌های دیگر از منافع دیگرش استفاده کنند. مثلاً از راه ساختن شغل، گروه‌های دیگر هم از منافع برند “درسا” استفاده‌مند می‌شوند. من دوست داشتم به اون گروهی که معتقد بودند کالای ایرانی کالای بی‌کیفیتی است، پابرجا کنم که در ایران هم می‌شود کالای با کیفیت تولید کرد و خوشبختانه این اعتقاد را ساختن کردیم. از همین رو توانستیم در دهه سوم فعالیتمان به یک فکر‌های جدید دست پیدا کنیم که به همین خاطر اسم دهه سوم را دهه فکر گذاشته‌ایم. دهه سوم، همزمان با عصر ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی شد و دیگر عصری نیست که بتوانی بگویی من یک برند دارم. در حال آماده برند یعنی فرهنگ و رفتار یک پارچه. الآن دیگر نمی‌توانیم بگوییم فقط می‌خواهیم برندسازی کنیم بلکه برند جزو الزامات اصلی است و در قطعه اون باید تولید فکر کنیم. ما باید با آدم‌ها زندگی کنیم.

من در سخنرانی‌ام در حادثه جهانی تدکس (tedx)، تئوری خودم را در مورد این دادم که چطور می‌توانیم فکر برندینگ احساسی (عاطفی) را ساختن کنیم. تئوریسین این فکر، مارک گوب است که 15 سال نزد این تئوری را ارائه داد که اگر برندها بتوانند خودشان را از نظر احساسی با آدم‌ها گره بزنند، برندهای برنده‌تری هستند. من در سخنرانی‌ام در تدکس درباره این‌که چطور می‌توانیم این حس و عاطفه را به وجود بیاوریم صحبت کردم. بر پایه تئوری Emotional Branding، ما به جای‌ این‌که محصول را به مصرف‌کننده‌ها بفروشیم، باید با اون‌ها زندگی کنیم. ما بر پایه همین تئوری، برندهای لایف استایل خودمان، “خانه درسا” و “کافه درسا” را راه‌اندازی کردیم و فکر نوینی را در برند “درسا” به وجود آوردیم که به جای فروختن محصول به مشتری، با مشتری زندگی کنیم.

محصولات چرمی درسا

به سه دهه و دوره از کوشش‌ برند “درسا” نشانه کردید، فکر می‌کنید قدم بعدی که برند “درسا” باید بردارد چیست؟

اتفاق آخری که در برند “درسا” خواهد افتاد، پیدا کردن هویت بین‌المللی است. الآن برندهای توانا دیگر مردمی نیستند و هویت بین‌المللی پیدا کرده‌اند چون ما در درون دهکده جهانی هستیم و دید مشتری هم در درون این دهکده یک دید جهانی است. بنابراین باید خواسته‌ها و قوانین برند هم جهانی باشد تا پایدار بماند. امیدوارم برند “درسا” سپس از سال 1400 که درون دهه چهارم کوشش می‌شود، بتواند به یک شرکت بین‌المللی تبدیل شود. ما تصمیم داریم همچین گامی را برداریم و به همین خاطر به‌عنوان اولین برند در خاورمیانه، لایسنس برند سواروسکی را گرفتیم و مدیرعامل سواروسکی را اخیراً به تهران آوردیم. ما یک زمانی دغدغه این را داشتیم که مگر ممکن است برند ایرانی شکل بگیرد؟ اما الآن با لوکس‌ترین برند اروپایی قرارداد پارتنرشیپ بسته‌ایم. قرارداد پارتنرشیپ با نمایندگی فراوان اختلاف می‌کند. ما همه می‌توانیم نمایندگی سواروسکی را بگیریم ولی این‌که با سواروسکی قرارداد ببندیم و به جای اون‌ها تولید کنیم فراوان مهم است. برند “درسا” تنها برند خاورمیانه در قسمت جواهرات و چرم است که توانسته لایسنس برند سواروسکی را بگیرد.

فکر می‌کنید برندهایی نظیر “درسا” چقدر این قابلیت را ساختن کرده‌اند که برندهای با اعتبار جهانی بیایند کوشش‌های ما در زمینه پوشاک را رصد کنند و این اتفاق منجر به یک سری همکاری‌های بین‌المللی شود؟

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که ریشه‌های فرهنگی و هنری‌اش فراوان غنی است ولی متأسفانه این ریشه‌ها زنده نکرده‌ایم. من چند سال نزد در یک سمینار غیر واقعی بودم که کوین کلر، پدر برندسازی دنیا می‌گفت ما اگر بخواهیم برند بسازیم، نیازی نیست برویم یک محصولی را از یک برند دیگر کپی کنیم و بگوییم ما این محصول را از شما خوب تر تولید کرده‌ایم. این امکان‌پذیر نیست و برندسازی یک راه زیادتر ندارد؛ این‌که ریشه‌های خودمان را پیدا کنیم و اون‌ها را به دنیا عرضه کنیم. الآن من می‌گویم برای چی این اتفاق در صنایع دستی ما نیفتاده است؟ متأسفانه ما هیچ‌وقت نیامدیم هنر سنتی خودمان را با زندگی امروزمان منطبق کنیم. در همه جای دنیا دارند ریشه‌های کهنه خودشان را امروزی می‌کنند ولی ما این کار را انجام نمی‌دهیم. ما اگر بخواهیم حرفی برای دنیا داشته باشیم، نیاز نداریم چیزی را اختراع کنیم چون ما ریشه‌های هنر را داریم و می‌توانیم همین ریشه‌ها را به شکل امروزی‌تر ارائه بدهیم. دولت، مردم و کارآفرین‌ها باید دست به دست هم بدهند تا این اتفاق بیفتد. یکی از کمک‌ها این است که رسانه ساختن کنیم و به مردم بگوییم خریدن کالای ایرانی که برگرفته از فرهنگ این سرزمین است دلیل رشد فرهنگ و اقتصاد سرزمین می‌شود تا مردم به انجام این کار تشویق شوند. ما اگر بتوانیم این کار را انجام بدهیم، می‌توانیم ریشه‌های خودمان را از صندوقچه‌ها خارج بیاوریم، به شرط این‌که راه صحیح را برویم. راه صحیح این است که پارچه‌ها و هنرمان را از صندوقچه‌ها در بیاوریم، تفریح را بتکانیم و با هنر و سبک زندگی امروزی تلفیقش کنیم. این همان کاری است که برند “درسا” در طراحی کلکسیون‌های سواروسکی دارد انجام می‌دهد.

چندی نزد از اولین کلکسیون‌های برند “درسا” در همکاری با سواروسکی رونمایی کردید که همان‌طور که خودتان گفتید، محصولاتی را با تلفیق از فرهنگ ایرانی با نیازهای روز انسان در زمینه پوشاک ارائه بدهید. در مورد این کلکسیون‌ها توضیح بدهید.

ما در شروع کارمان با سواروسکی، 4 کلکسیون “ترمه”، “لاوین”، “خنت” و “تاروس” را طراحی کردیم که کلکسیون “ترمه”، بته‌جقه‌های ایرانی بود. اسم کلکسیون دوم را “خنت” گذاشتم، یعنی صدا خواندن به گوش کویری. کلکسیون سوم را از پترن و نقش درسا برداشتیم و کلکسیون چهارم که “تاروس” بود را از قله سهند برداشتیم و آمدیم با کریستال‌های مدرن سواروسکی تلفیق کردیم تا خانم‌ها بتوانند این‌ها را با لباس‌های امروزی استفاده کنند. الآن دیگر کسی با لباس محلی درون گروه نمی‌شود ولی در لباسش می‌تواند ریشه‌های محلی و ایرانی باشد. بنابراین اشتباهی که ما در صنایع دستی مرتکب شدیم را نباید در مورد پوشاک هم تکرار کنیم. همین اواخر برند “گوچی” کلکسیون جدید خودش را با عکس دختران قاجار و لباس اون‌ها به نمایش گذاشت. هنگامی اون‌ها بتوانند این کار را انجام بدهند، ما هم می‌توانیم ولی به حوصله، صبر و علم نیاز داریم. ضمن این‌که باید به لحاظ رسانه‌ای هم توانا‌تر عمل کنیم. ما الآن مجلات مد به معنای واقعی که راجع به سبک لباس بنویسند، نداریم. این خودش فراوان می‌تواند کمک‌کننده باشد. مطلب دیگر این است که ما همه از هم دور هستیم و جایی نداریم که همه بتوانیم اطلاعات صحیح را رد و بدل کنیم. یعنی دانشجوها با هم فاصله دارند، رسانه‌ها با دانشجوها فاصله دارند، ما با رسانه‌ها فاصله داریم و رسانه‌ها هم با هم فاصله دارند. اگر بتوانیم این فاصله‌ها را کم کنیم، حتماً به هدفمان نزدیک‌تر خواهیم شد.

یکی از اتفاقات خوبی که در برند شما می‌افتد، دادن گارانتی به مشتریان است که به افزایش جلب اطمینان مشتریان کمک می‌کند. این را تا کجا نزد خواهید برد؟

ما تا دو سال هر اتفاقی که برای محصولات کیفمان بیفتد را ضمانت می‌کنیم. ابتدا کیف را تعمیر می‌کنیم و اگر تعمیر نشد اون را با معادلش عوض می‌کنیم یا اگر ببینیم مشتری رضایت ندارد، پولش را پس می‌دهیم. من معتقدم برند “درسا” باید حس خوشی را برای مشتری به وجود بیاورد چون قرار است با اون‌ها زندگی کند. ما “کافه درسا” را زدیم که شعف “درسا” را علامت بدهیم و با مشتری‌هایمان زندگی کنیم. مشتری‌ها در کافه “درسا” بدون این‌که از ما خرید کنند، با یکدیگر راجع به غم و شادی سخن می‌زنند و با ما زندگی می‌کنند. من برخلاف این جمله رایج که می‌گویند همیشه حق با مشتری است، فکر می‌کنم که این‌طور نیست چون مشتری هم همانند تمام انسان‌ها گاهی اشتباه می‌کند. من شعاری دارم که می‌گویم ممکن است حق با مشتری نباشد ولی در هر شکل ما وظیفه داریم که رضایت مشتری را جلب کنیم. این رضایت به معنای پول نیست و شادی درونی مشتری مد نظرمان است. ما در تلاش هستیم که در راه جلب رضایت مشتری حرکت کنیم اما هدف با راه متفاوت است. مثلاً من دلم می‌خواهد به شمال بروم ولی اون‌قدر ترافیک سنگین است که شاید رسیدنم طول بکشد اما به هر حال قصدم شمال رفتن است. ما دلمان می‌خواهد رضایت قلبی مشتری را به دست بیاوریم و این رضایت فراتر است پول است. گارانتی محصولات چنین معنایی دارد. چند وقت نزد، یک خانم با کفشی که از برند “درسا” خریده بود، زمین خورده بود و ناراحت بود که همکارانم برای ایشان گل و یک کفش جدید بردند تا مجدد خندیدن را به لب‌های ایشان بیاورند. مجدداً یک خانمی مبل 30 میلیون تومانی خرید کرده بود و می‌گفت حس خوبی نسبت به این مبل ندارم، مبل برگشت خورد و سی میلیون را به ایشان پس دادیم. من شعارم زندگی کردن است. زمانی که مرا دوست ندارند، چطور می‌توانم زندگی کنم؟ بنابراین خوب تر است اون چیزی که مشتری را اذیت می‌کند، بگیرم و زمان خندیدن مجدد را به او بدهم. گارانتی ما به این شکل است. برای مشتری، پول و هزینه کردن مهم نیست چون اگر پول برایش مسئله مهمی بود، کیف دو میلیون تومانی نمی‌خرید. شما هنگامی از برن “درسا” کیف می‌خرید، عشق و شعف دیگری دارد. به نظرم آدم‌ها برای نیازشان خرید نمی‌کنند، بلکه برای احساسشان است که اقدام به خرید می‌کنند. گارانتی یعنی من بتوانم به تو حس خوبی بدهم. من آرزویم این است که بتوانم برای تمام خریدارانم این حس خوب را ساختن کنم و خندیدن را روی لب‌های اون‌ها ببینم.

برندهای خارجی از الآن برای سال 2019 هم کالکشن‌های خودشان را معرفی می‌کنند، در حالی‌که ما در ایران چنین چیزی را نداریم و نهایتاً یک دوره جلوتر هستیم. برند “درسا” چقدر تلاش می‌کند که یکی دو سال زودتر کالکشن‌های خودش را معرفی کند؟

پروسه کلی پوشاک در دنیا دو فصلی است. یعنی الان که ما در بهار و تابستان سال ۲۰۱۸ میلادی هستیم، تمام برندها محصولات بهار و تابستان ۲۰۱۸ خودشان را در فروشگاه‌ها توزیع کرده‌اند. شش ماه نزد از عرضه کالا، در تمام دنیا یک نمایشگاهی برگزار می‌شود که مهم‌ترین اون‌ها در سرزمین ایتالیا است. در اون نمایشگاه طراحان محصولشان را به مشتری عرضه می‌کنند. از شش ماه قبل برندها مشتری‌هایشان را صدا می‌زنند و می‌گویند بیایید کالایی که طراحی کرده‌ایم را ببینید و توصیه بدهید. یعنی این‌ کالایی که شما امروز در فروشگاه‌ها می‌بیند، از شش ماه نزد طراحی شده‌اند و در این شش ماه تولید و توزیع شده‌اند. مواد اولیه این کالاها هم از یک سال قبل‌ در نمایشگاهی در سراسر دنیا توسط طراح‌ها انتخاب می‌شود. این نمایشگاه در کشورهای ایتالیا، ترکیه، چین، فرانسه و چند سرزمین مهم دنیا برگزار می‌‌شود. یعنی طراح‌ها از یک سال قبل، مواد اولیه محصولات یک سال سپس را انتخاب می‌کنند. از ۱۸ ماه قبل هم در یک نمایشگاه مواد اولیه، مواد اولیه‌سازها شروع به طراحی می‌کنند. بنا ر پروسه عمومی پوشاک در دنیا، اون‌ها از یک سال و نیم قبل مواد را طراحی می‌کنند و سپس شش ماه طراحی مواد طول می‌کشد و سپس شش ماه طراحی محصول و شش ماه هم تولید محصول اتفاق می‌افتد. این پروسه عمومی در دنیا است ولی برای همه برندها مشترک نیست چون برخی برخی‌ها چهار فصلی هستند و برخی‌ها همانند برند “زارا” فست‌فشن هستند و هر دو هفته مدل نوین و جدیدی را ارائه می‌دهند.

همزمان هنگامی مواد اولیه در دنیا عرضه می‌شود، ترند سال سپس هم خارج می‌آید. ترند راه زندگی است و فراتر از سبک لباس خواهد بود. مثلاً اگر قرار است راه دنیا به این سو برود که لباس‌‌ها سبک‌تر یا نچرال شوند، باید برندها در این راه حرکت کنند. سبک لباس این‌طور است که شما بنا بر برندتان سبک لباس خودتان را مشخص می‌کنید و می‌گویید الآن که قرار است لباس رنگی مد شود، پس من دوست دارم نارنجی بپوشم. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم که بتوانیم این راه را نگه داری کنیم اما نگه داری این راه راحت نیست و ما باید به امکانات جهانی وصل باشیم. در مورد همکاری با برند سواروسکی این‌طور نیست و ما الزام داریم که در این راه حرکت کنیم. ما تعهد داریم چون طراحان‌ اون‌ها در کنار ما هستند. مثلاً الآن سواروسکی مواد اولیه یک سال بعدش را برایمان می‌فرستد و می‌گوید این کریستال را قرار است بهار و تابستان سال سپس به طراحان بدهد. طراح‌های ما هم این کریستال را برمی‌دارند و شروع به طراحی ‌می‌کنند تا شش ماه سپس اون‌ها را تولید کنیم. شما در راه بین‌المللی مجبور هستید فضای بین‌المللی را هم رعایت کنید. ارزش لایسنس برندینگ در دنیا هم همین‌طور است. شما زمانی که واردکننده هستید، با خودتان علم به سرزمین نمی‌آورید و فقط بابت درون کردن کالا پول می‌پردازید ولی هنگامی لایسنس تولید می‌گیرید، با خودتان علم درون سرزمین می‌کنید.

 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

[کل: 0 میانگین: 0]

[ad_2]