[ad_1]

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد کوتاه قصـه قطعه ۳۲ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما دنبال باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به شکل دوبله فارسی پخش می شود.
کوتاه قصـه قطعه ۳۲ سریال ترکی قضاوت
جیلین میگه این از کجا درومد دیگه! ایلگاز میگه تو چجوری تونستی همچین چیزیو آشکار برای اون تعریف کنی؟ ببین چه مدرکی دادی دستش! جیلین میگه از کجا میدونستم که همچین ادم روانی از آب درمیاد! ایلگاز میپرسه مطمئنی که فقط واسه انگین فرستادی اینو؟ جیلین تایید میکنه که ایلگاز میگه آخه از تو زندان که نمیتونه بفرسته پس کی از طرفش فرستاده؟ سپس میگه فقط با سخن زدن باهاش میشه فعمید و با جیلین به سو زندان میره. پارس با دیدن پرونده ای که اون زن به نام فریده بهش داده حسابی جا میخوره و تو فکر فرو میره سپس به اون زن میگه من نگهداری میکنم ببینم چی به چیه. نوا درون اتاق میشه و میگه وقت داری داداش؟ پارس با عصبانیت میگه نه برای چی یهو میای تو! برو خارج! نوا جا میخوره و از رضوان میپرسه اون زن کیه؟ رضوان میگه نمیدونم و نوا ازش میخواد مشخصاتشو واسش بیاره اتاقش چون فراوان ذهن برادرشو بهم ریخته بود. جیلین تو راه به ایلگاز میگه من یکسری لباس و وسایل دارم خونتون گفتم بپرسم فردا بیام بگیرم ازت؟ ایلگاز بیصدا میکنه که جیلین میگه الآن فراوان هم مهم نیست ولی دوست ندارم اونجا بمونه ایلگاز میگه به ارن میگم بیاره واست جیلین میگه رک میگفتی نیا خوب تر بود باشه نمیام ایلگاز عصبی میشه و میگه تو داری چیکار میکنی؟ میخوای دیوونه بشم؟ خوبه آفرین دیوونه شدم الآن بگو هدفت چیه؟ مگه نگفتی از این به سپس تو راهروها همدیگرو ببینیم؟ پس این سخن ها چیه؟ جیلین حرفشو میخوره و میگه هیچی آب میخورم سپس به راهشون ادامه میدن. یکتا و لاجین از اینکه وکیل انگین مدرکی رو کرده برای مدرک وکالت جعلیه یکتا بهم ریختن و میگن هدفت چیه؟ اون زن بهشون میگه تا ساعت ۶ فردا وقت داری بری جلوی خبرنگارها و باید خودت اعتراف کنی به این کارت یکتا میگه اگه نکنم؟ او بهش میگه خود انگین به همه میگه پس خوب تر خودت بگی سپس از اونجا میره.

اون زن که اسمش سداست از رستوران میخواد خارج بره که پارس بهش زنگ میزنه و میگه شما شماره منو به یک خانم دادین کارتون چیه؟ او باهاش برای یه ساعت دیگه تو هتل قرار میزاره تا باهمدیگه صحبت کنن. بکتا با عصبانیت به لاجین میگه بیا اینم اون پسری که سنگشو به سینه میزنی الآن هم میری خودت باهاش سخن میزنی و راضیش میکنی این مسخره بازیو تموم کنه. ایلگاز و جیلین به زندان میرن اما انگین میگه نمیخوام کسیو ببینم ایلگاز عصبی میشه و خودش درون زندان میشه سپس انگینو با خودش تو اتاق میبره و بهش میگه هدفت از این کارها چیه؟ انگین میگه نیومدم که تنها باشیم سپس میگه ۶سال نزد پدرت الکی پدر جیلینو تو زندان رها کرد و از روی عذاب وجدانش نصف کرایه خونه شونو داد و به اینجی نگهداری میکرد ایلگاز میگه تو از کجا میدونی انگین به یاد میاره که زمانی اینجی از کارهایی که متین واسش کرده بود گفته بود حساس شده بود و برای مطالعه کرد و درآخر ماجرارو فهمید سپس بهش میگه تا فردا ساعت ۶ وقت داری یا بدون کم و کمی به جیلین بگی یا من میگم و پدرت تنبیه میشه یکیشو انتخاب کن ایلگاز با عصبانیت میگه چی به تو میرسه؟ انگین میگه برنده نداره سپس پاکتی رو میز میزاره و میگه اینو هم بده به جیلین تا فردا ۶ وقت داره سپس میره. اوزلم زمانی به کلانتری میره دخترشو در اغوش میگیره و میگه من از دست تو چیکار کنم آخه! سپس ارن ازش میخواد تا به اتاقش برن اونجا ماجرای برگه ای که رو میزش گذاشته بودن را بهش میگه که اوزلم میگه من چه میدونم این از کجا درومده؟ بچه من یه پدر داره اونم تو زندانه! اما ارن شک میکنه به این قصیه و زمانی نزد اون دختر میره با سوآپ بزاق ته حلقشو میگیره و میگه این کارها فقط برای راحت شدن کاره سپس به همکارش زنگ میزنه و میگه یه نمونه تست دی ان ای دارم ولی حواست باشه غیرقانونیه تست پدریه.
پارس سر قرار با سدا میره. او روبرویش نشسته ولی خودشو معرفی نمیکنه تا ساعت ۱ بشه سپس جلو میره که پارس سبب این کارشو میپرسه او بهش میگه چون گفته بودم ساعت ۱ سپس پارس میپرسه کارتون چی بود؟ سدا فیلمی نشون میده که پارس میگه خوب این چیه؟ سدا میگه درباره همون پرونده ای که فریده خانم بهتون داد قاضیش نوا خواهرتون بود ایشون یکسری از مدارکو نادیده گرفت و اهمیتی نداد تا در عوضش به استانبول منتقل بشه میدونین چیه؟ ما زن ها برای عشق فراوان کارها میکنیم پارس با کلافگی میگه این چرت و پرت ها چیه که میگی؟ سدا میگه من دارم با سند باهاتون سخن میزنم سما کورکورانه نادیده میگیرین؟ سپس بهش میگه تا ساعت ۶ فردا وقت دارین تا گزارشی بدین درباره این کار خواهرتون پارس میگه و اگه نکنم؟ سدا پاسخ میده که ما خودمون این کارو میکنیم پارس میگه ما؟ سدا میگه موکلم انگین و من پارس میخنده و میگه به نام وکیل فراوان جسارت میخواد که دادستانو تهدید کنین؟! سدا با پرویی میگه میخواین ابدا بندازینم زندان ولی میدونین که واستون بدتر میشه خوددانین پارس با حرص نگاش میکنه. مردان جلوی کتابداری ایستاده تا استاد ایلگاز را ببینه سپس جلوشو میگیره و ازش میخواد تا ببخشتش اما او میگه نه مردان میگه با ۱۰ سال زندان بردین واسم حرصت تموم نشد؟ او بهش میگه خیانت چیزی نیست که بتونم ببخشم و از اونجا میره. ایلگاز خارج از زندان میره که جیلین میگه چیشد؟ چی گفت؟ ایلگاز میگه داره بازی میکنه سپس پاکتو بهش میده که زمانی جیلین میخونه میبینه که متنی درباره خودشه که از خوبیاش گفته جیلین میگه این چیه؟ چی میگه؟ ایلگاز میگه تا ساعت ۶ فردا مهلت داده تا تو فضای غیر واقعی اینو پر کنی جیلین با عصبانیت میگه عمرا و میخواد بره ببینتش که ایلگاز میگه نمیتونی بری جیلین دستشو میگیره و میگه اگه باهم باشیم میشه خواهش میکنم و به سو زندان میرن….
زیادتر بخوانید:
کوتاه قصـه قطعه اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)
[ad_2]