[ad_1]
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد کوتاه قصـه قطعه ۴ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما دنبال باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به شکل دوبله فارسی پخش می شود.
کوتاه قصـه قطعه ۴ سریال ترکی قضاوت
جیلین باحالی داغون و در حالی که تعادل نداره از ساختمان پزشکی قانونی خارج میره و روی پله ها مینشیند. ایلگاز پیشش میره و بهش میگه درکت می کنم حس فراوان بدیه جیلین بدون اعتنا کردن بهش از اونجا میره او در حالی که ابداً تعادل نداره و نمیتونه روی پاهایش بایستد دستش را روی دیوار زبری می کشد که دلیل میشه دستش زخمی بشه و با همان حال داغون به سو اداره میره. او مستقیم به اتاق بازجویی میره تا با چینار ملاقات کنه جیلین بغضش را میخورد و تلاش می کند سرپا باشد او به چینار میگه هویت مقتول مشخص شده اینجی آرگون میشناسیش؟ چینار میگه نه نمیشناسمش، او عکسی از توی گوشیش در میاره و بهش نشون میده و میگه دید کن! خوب دید کن! چینار با دیدن عکس میگه نمیشناسم. جیلین عصبانی میشه و سرشو با خشونت میگیره و به سو گوشی میبره سپس میگه خوب دید کن این همون کسی هستش که کشته شده! سپس با عصبانیت میگه خواهر منه تو با خواهر من چه رابطه ای داشتی؟ چه اتفاقی افتاده بینتون؟ برای چی کشتیش؟ چینار با تعجب میگه خواهرت؟! سپس سخن خودشو میزنه و میگه من نکشتم من کاری نکردم. جیلین فراوان زیاد عصبانی میشه و شروع میکنه به کتک زدن چینار. ارن وارده اتاق می شه و جلوی جیلین را میگیرد، او با عصبانیت بهش میگه یه کاری می کنم که آرزوی خورشید دیدنو به گور ببری میدونم باهات چیکار کنم! سپس از رفتن جیلین چینار به هم میریزه و شروع به گریه کردن میکند. ایلگاز نزد جیلین میره و او را همدردی میده و تلاش میکنه او را یواش کند جیلین با عصبانیت یقه او را میگیرد و میگه تو میدونستی برای همین منو انتخاب کردی؟ شما چطور تونستین؟ اون فقط یه دختر بچه بود! ایلگاز میگه من نمیدونستم! تو سردخانه جدید پِی بردم خودت که پیشم بودی هیچ مدرکی کنار جنازه نبود که هویتش مشخص بشه!
مادر جیلین باهاش تماس میگیره و میگه به ما گفتند بیایم کلانتری واسه چی باید بیایم؟ چی شده؟ جیلین بهشون چیزی نمیگه و زخم دستش را می پوشاند و به سو مادرش میره. ایلگاز نزد متین پدرش می رود و بهش میگه که مقتول خواهر جیلین بوده متین با شنیدن این سخن شوکه میشه و به ایلگاز میگه این چه بلایی بود که چینار سر ما آورده؟ بگرد دنبال یه وکیل به زودی مشخص میشه که چینار چه بلایی سرمون آورده. جیلین نزد مادرش میره و زمانی ازش میپرسه چه اتفاقی افتاده نمیتونه چیزی بگه و فقط او را در بغل می گیرد متین آنها را از دور میبیند و اشک می ریزد. مادر جیلین زمانی درون سردخانه میشه و جنازه را میبیند بلافاصله میگه اینکه دختر من نیست اینکه اینجی من نیست چقدر هم جوونه خدا به پدر و مادرش حوصله بده سپس میگه الکی منو کشوندی تا اینجا و از اونجا میره. متین به جیلین تسلیت میگه و تلاش میکنه آرومش کنه جیلین با کلافگی بهش میگه میدونم خانواده مظنون بودن چه حسی داره پدر بیگناهم ۵ سال برای دزدی افتاد تو زندان اما نمیتونم همدردیتونو قبول کنم چون تو وضعیت خوبی نیستم و از اونجا میره. همان وقت پیامی از گوشی اینجی به جیلین فرستاده میشه با این عنوان که واسم دعا کن آبجی دارم میرم امتحان بدم جیلین جا میخوره و سریع نزد ارن و ایلگاز میره و بهشون میگه آنها به سو دانشگاه اینجی راهی میشن ایلگاز با شنیدن آدرس دانشگاه جام میخوره و به ارن میگه چینار در اون دانشگاه کار میکرد!
تو راه ارن از جیلین میپرسه که رابطه ات با اینجی چه جوری بوده؟ آخرین بار چه جوری با هم دیگه بودین؟ او برای میاره آخرین روز دنبال لباسش میگشت که اونو آلوده در اتاق اینجی پیدا کرده بود لباسو تو صورتش که خواب بود پرت کرد و گفت صد دفعه گفتم لباسهای منو نپوش اگه هم میپوشی بشور بزار تو اتاقم! اینجی کتی طرفش میگیره و میگه بیا اینو بپوش جیلین جا میخوره و میگه این فراوان گرونه چه جوری خریدش؟ اینجی میگه با پس اندازم خریدم جیلین ازش میخواد تا او را ببوسد که باهاش دوستی کنه. اینجی واسش آهنگ میفرسته تا او در راه بهش گوش کنه جیلین هم با شادی اون آهنگ را گوش می کند. سپس با خودش پچ پچ میکنه آهنگو که ایلگاز متوجه می شود و به ارن میگه تا نگه داره ماشینو. او نزد جیلین میره و ازش میخواد تا اینجوری با خودش نکنه و گریه کند جیلین بهش میگه اگه گریه کنم تو دریاش غرق میشم ابدا گریه نمیکنم! پارلا در استخر در حال شنا کردن است که زمانی خارج میاد میبینه مادرش داره گریه میکنه زمانی متوجه میشه که اینجی کشته شده و زمانی میره رختکن با گریه مکالماتش را با او پاک میکند. آنها زمانی به دانشگاه می رسد جیلین به سو مروه حمله میکنه و میگه تو داری منو مسخره می کنی؟ مروه ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده؟ آنها به یک اتاق خالی در دانشگاه میرن و ارن ازش بازجویی می کند مروه زمانی عکس ژاکتی که به اینجی داده بود را میبیند میپرسه لکه خون چیه؟ چه بلایی سر اینجی اومده؟ سپس تمام اتفاق را برایشان تعریف می کند که یه دوست پسر سن بالا داشت که درباره اش با کسی سخن نمیزد به منم چیزی نمیگفت و میخواست دو روز بره پیشش ازم خواست که هواشو داشته باشم تا کسی نفهمه سپس میگه یه گوشی دیگه هم داشت که با اون بهش پیام میداد. جیلین و ایلگاز خارج چشم به راه هستند که ایلگاز بهش یه لیوان آب میده او لیوان آب را در دستش مچاله میکنه و به سینه ایلگاز میزنه و میگه دیگه وکیل تو نیستم و میره گوشه ای می نشیند. ایلگاز به ارن میگه امیدوارم به وکالت برگرده به احتمال فراوان این کارو میکنه چون نمیتونه بی خبر بمونه همین الان هم پشت در ایستاده تا چیزی بفهمه….
زیادتر بخوانید:
کوتاه قصـه قطعه اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[ad_2]