انشا درباره شانس با مقدمه و نتیجه؛ کوتاه، ساده، ادبی و طنز

[ad_1]

چند انشا در مورد شانس و بخت و بدشانسی در زندگی با مقدمه و نتیجه شامل انشا کوتاه درباره نقش شانس در زندگی، انشا تخیلی و انشا طنز و خنده دار در مورد شانس تقدیم شما می شود.

داستان انشا درباره شانس برای پایه های هفتم، هشتم، نهم و دهم فراوان مناسب است. نوشتن انشا درباره شانس در زندگی انسان و اینکه شانس در زندگی انسان چه نقشی دارد دلیل می شود علم آموزان درباره این شانس و بدشانسی فکر کنند و با مفهوم صحیح اون دوست شوند. در ادامه چند انشا درباره شانس با مقدمه و نتیجه آورده شده که می توانید از اون ها برای نوشتن انشاهای خوشگل و ادبی و یا ساده و کودکانه ایده بگیرید.

5 انشا درباره شانس ساده و کوتاه

انشا درمورد شانس به زبان ساده

مقدمه انشا درباره شانس:

به نام خداوندی که همراهی او بزرگترین شانس زندگی است. انشای خود را با داستان شانس در زندگی شروع میکنم.

بدنه انشا در مورد شانس:

به نظر من چیزی به اسم شانس ابدا وجود ندارد. آدم ها زمانی می خواهند کم کاری هایشان را توجیه کنند یا برای شکست هایشان دلیل بیاورند می گویند من شانس ندارم یا فلانی خوش شانس است که همیشه برنده است. به نظر من شانس اگر هم وجود داشته باشد فقط به جستجو آدم های پرتلاش می رود تا زودتر به موفقیت برسند. به نظر من آدم هایی خوش شانس هستند که خودشان فکر می کنند خوش شانس هستند. هرچقدر بدبین باشیم و فکرکنیم که بدشانس هستیم واقعا هم همین طور می شود.

اگر آدم های شکرگذاری باشیم می بینیم که در زندگی شانس های زیادی به ما روی آورده که ما متوجه اون ها نشده ایم همانند بودن در کنار عزیزانمان، سلامتی و همه نعمت هایی که از اون ها برخورداریم.

نتیجه گیری:

اگر هر روز را با قلبی شکرگزار شروع کنیم خواهیم دید که شانس همیشه دنبال ماست و همه چیز طبق روال نزد می رود. اگر به شانس تکیه نکنیم و تمام تلاشمان را برای موفقیت و بدست آوردن چیزهایی که دوست داریم انجام بدهیم خوش شانس خواهیم بود.

انشا درباره شانس طنز

من فراوان آدم خوش شانسی هستم همیشه زمانی نوبت درس پاسخ دادن من می رسد زنگ تفریح زده می شود یا زمانی به ایستگاه اتوبوس می شیوه بلافاصله اتوبوس هم می رسد و من بلافاصله سوار می شوم. من چند بار در قرعه کشی بانک برنده شده ام و همه به من می گویند که فراوان خوش شانس هستی. فکر می کنم دلیل این همه خوش شانسی من این است که من فراوان به کارتون لوک خوش شانس علاقه داشتم و زمانی این کارتون را می دیدم همیشه دوست داشتم به جای لوک خوش شانس باشم الان که فکر می کنم می بینم واقعا در زندگی همانند لوک خوش شانس هستم.

من اخرین بچه خانواده هستم و از این نظر هم شانس آورده ام زیرا همه به من توجه می کنند و هر کمکی بخواهم از من افسوس نمی کنند.

یک بار در مدرسه صف آش رشته بود و من اخر صف بودم چون بچه ها جای بدی ایستاده بودند شخصی که آش میریخت رفت و به آخر صف تا جایش دوباره شود و من اول صف شدم و اولین نفر آش گرفتم. خودم هم باورم نمی شد که چقدر خوش شانسم.

یک بار هم در بازی فوتبال مدرسه شوتم با اینکه به پایه دروازه خورد دوباره هم گل شد.

از این خاطرات خوش شانسی فراوان فراوان در زندگی من وجود دارد که در این انشای کوتاه جا نمی شود. اما کوتاه که من فراوان خوش شانسم و امیدوارم تا آخر زندگی همین نوع خوش شانس بمانم.

انشا در مورد شانس پایه هفتم و هشتم

من هم به شانس اعتقاد دارم و هم ندارم برخی ها را که می بینم واقعا زحمت می کشند و اگر به موفقیتی می رسند حقشان است اما برخی ها هیچ کار خاصی هم نمی کنند اما همه چیز در زندگی شان دارند همانند پول، چهره خوشگل، زندگی خوب. من اعتقاد دارم شانس به 2 چیز بستگی دارد یکی ارتباط ما با خدا یکی هم تلاش و تلاش. شخصی که خدا دوستش داشته باشد همیشه خوش شانس است و خدا نمی گذارد اتفاق های بد برای او بیفتد. آدمی هم که تلاش می کند حتما برنده می شود. اما همیشه این طور نیست برخی وقت ها با اینکه خدا ما را دوست دارد اتفاق هایی در زندگی ما می افتد که فکر می کنیم بدشانسیم اما خدا خوب تر می داند چه چیزی به نفع ماست و شاید ما اشتباه می کنیم.

من هر وقت به فکر زرنگ بازی نبوده ام و برای دیگران کاری انجام داده ام خوش شانس بوده ام مثلا اگر به کسی کمکی کرده ام بعدش یک خوش شانسی به جستجو من آمده. مثلا یک بار که فراوان عجله داشتم به یک خانم مسن کمک کردم که خریدهایش را به خانه ببرد همین که چشم به راه تاکسی بودم دایی ام را در خیابان دیدم و او من را فراوان زود به جایی که می خواستم رساند.

همچنین بخوانید: انشا درباره بهترین روز زندگی

داستان انشا درباره شانس پایه نهم و دهم

شانس یعنی اتفاقی که انتظارش را نداریم یا اتفاقی که احتمالش فراوان کم است اما نزد می آید مثلا آدم هایی که در قرعه کشی بانک ماشین برنده می شند فراوان آدم های خوش شانسی هستند یا آدم هایی که صحیح زمانی نیاز دارند قانون به نفع اون ها تغییر می کند. همه ما در زندگی هم خوش شانسی را تجربه کرده ایم هم بدشانسی را اما برخی ها تعداد دفعاتی که خوش شانس بوده اند فراوان فراوان است و این ها واقعا آدم های خوش شانسی هستند.

من جزو آدم های حد میان هستم که نه فراوان خوش شانسم و نه فراوان بدشانس و خدا را سپاس می کنم چون میان بودن فراوان خوب تر از بدشانس بودن است.

آدم ها اگر با تمام وجود چیزی را بخواهند و برای رسیدن به اون تلاش کنند و قبل از اینکه در راهی قدم بگذارند همه جوانب اون را بسنجند به احتمال فراوان فراوان برنده می شوند و ممکن است بقیه فکر کنند فراوان خوش شانس هستند. اما این شانس نیست این تلاش و کوشش است که با خواست خدا دنبال شده.

انشا در مورد شانس و بخت و نمادهای خوش شانسی

در این انشا می خواهم درباره خرافاتی که درباره شانس وجود دارد بنویسم. مثلا برخی ها نعل اسب دنبال خودشان دارند یا به ماشین یا خانه خودشان نعل اسب آویزان می کنند تا برایشان شانس بیاورد. برخی ها به عدد خاصی علاقه دارند و می گویند این عدد شانس ماست. شبدر چهار برگ هم یکی دیگر از نمادهای شانس است. برخی ها دعا برای خوش شانسی می خوانند که به نظرم این خوب تر از قبلی هاست چون زمانی دعا می کنیم از خدا می خواهیم که شانس همراهمان باشد و خدا هم کمکمان می کند.

یک گیاهی وجود دارد به اسم درخت پول که در فنگشویی اعتقاد دارند که این درخت برای اهل خانه خوش شانسی می آورد.

از این ها که بگذریم به نظر من شانس برخی وقت ها دلیل می شود تا شکست هایمان را با اون توجیه کنیم اما همیشه هم این طور نیست و برخی وقت ها واقعا بدشانسی وجود دارد.

[ad_2]


هزینه تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت چقدر است؟

[ad_1]

تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت یکی از پرطرفدار ترین تورهای گردشگری است؛ مسافرت به اروپا با تور، دارای مزایای فراوان زیادی می باشد. همچنین هزینه تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت نیز نسبت به سایر روش های مسافرت به اروپا فراوان کمتر است. در ادامه مطلب ضمن بررسی هزینه تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت، به بررسی راهنمای رزرو تور کم ارزش اروپا ویزای شینگن نیز می پردازیم؛ با ما دنبال باشید.

هزینه تور مسافرتی اروپا

سبب محبوبیت تورهای مسافرتی اروپا چیست؟

یکی از الزامات مسافرت به اروپا، دریافت ویزای شینگن اروپا است. به سبب شرایط دشوار دریافت ویزای شینگن، بسیاری از افراد ترجیح می دهند برای تفریح در کشورهای اروپایی با تورهای مسافرتی کوتاه وقت دنبال شوند. مهم ترین سبب محبوبیت تورهای مسافرتی اروپا، کاهش هزینه های مسافرت است. انواع هزینه های مسافرت به اروپا با تورهای مسافرتی کوتاه وقت به شرح زیر است:

·       هزینه پرواز رفت و برگشت

هزینه بلیط هواپیما مهم ترین قسمت هزینه تور مسافرتی اروپا است. چون بلیط هواپیما به شکل رفت و برگشت رزرو می شود، معمولا هزینه پایین تری دارد. همچنین در شکل خالی بودن ظرفیت تور، برخی از شرکت های هواپیمایی و مجری تورهای گردشگری برای پیشگیری از سوخت شدن بلیط، بلیط های تور اروپا را به شکل بلیط ثانیه آخری ارائه می دهند که این بلیط ها با قیمت پایین تر و در ساعات منتهی به پرواز ارائه می شوند.

توجه داشته باشید که رزرو تور ثانیه آخری اروپا در شرایطی که ویزای شینگن داشته باشید، امکان پذیر است. به طور معمول برای اخذ ویزای اروپا ۲ ماه تاریخ واجب است، یک ماه برای نوبت سفارت و یک ماه برای صدور پاسخ ویزا در نظر بگیرید.

·       هزینه رزرو هتل در اروپا

موقعیت مکانی هتل، تعداد ستاره های هتل و امکاناتی که در هتل به مسافران ارائه می شود، در قیمت رزرو هتل در اروپا تاثیر گذار است. تورهای مسافرتی کوتاه وقت، انواع هتل های ۴ و ۵ ستاره در اروپا را برای اسکان مسافران انتخاب می کنند.

·       هزینه بیمه مسافرتی

بخشی از هزینه تورهای مسافرتی مربوط به بیمه مسافرتی است که این مبلغ وقت رزرو تور دریافت می شود. وقت رزرو تور از داشتن بیمه مسافرتی اطمینان نتیجه کنید.

·       هزینه های مرتبط با گشت و گذار در شهرها و مناطق گردشگری اروپا

برخی تورهای مسافرتی اروپا برای کاهش هزینه های مسافرت، تورهای درون شهری برای بازدید از مناطق گردشگری را ارائه نمی دهند. خوب تر است تور مسافرتی را انتخاب کنید که برنامه دقیق و مشخصی برای تفریح در اروپا به مسافران ارائه می دهد زیرا عدم برنامه ریزی قبلی دلیل هدر رفت تاریخ شما در مسافرت می شود.

هزینه تور مسافرتی اروپا

راهنمای رزرو تور اروپا کوتاه وقت

همانطور که گفتیم، دریافت ویزای شینگن مهم ترین قسمت مسافرت به اروپا است. تعداد آژانس های مسافرتی که برای دریافت ویزای شینگن ارتباط مستقیم دارند، در ایران محدود هستند. به همین سبب نزد از رزرو تور مسافرتی اروپا، از با اعتبار بودن آژانس مسافرتی اطمینان نتیجه کنید. همچنین سابقه آژانس مسافرتی در برگزاری تورهای گردشگری را بررسی کنید.

برخی تورهای مسافرتی نیز به شکل ترکیبی برگزار می شوند؛ به این شکل که با رزرو یک تور ترکیبی در اروپا می توانید به چندین شهر حوزه شینگن بدون نیاز به ویزای مجدد مسافرت کنید. در تورهای ترکیبی اروپا تاریخ بیشتری برای تفریح و تفریح دارید، بنابراین با پرداخت هزینه تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت می توانید در شهرهای مختلف اروپا تفریح کنید. تورهای مسافرتی اروپا کوتاه وقت معمولا ۹-۱۲ روز هستند و در چهار شهر مختلف در حوزه شینگن برگزار می شوند.

شرایط تور مسافرتی اروپا کم ارزش قیمت

تورهای مسافرتی کم ارزش قیمت با حدود ۴۵۰ یورو برگزار می شوند اما این تورها به شکل ترکیبی نیستند؛ بلکه وقت اقامت در اروپا حدود ۴-۵ شب می باشد و به طور معمول در کشورهای حوزه شینگن از جمله ایتالیا، سوئیس و اسپانیا برگزار می شوند. اگر به نام یک گردشگر تصمیم دارید برای نیرومند تاریخچه مسافرت خود به اروپا مسافرت کنید، می توانید تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت را رزرو کنید. به طورکلی می توان گفت، رزرو تور کم ارزش اروپا ویزای شینگن بهترین زمان برای گردشگران شغل ای برای مسافرت به اروپا می باشد.

جمع بندی

یکی از روش های مسافرت به کشورهای حوزه شینگن، دنبال شدن با تورهای مسافرتی کوتاه وقت است. وقت تاریخ تورهای مسافرتی کوتاه وقت معمولا کمتر از یک هفته است. هزینه تور مسافرتی اروپا کوتاه وقت نیز مربوط به هزینه هتل، بلیط پرواز رفت و برگشت، بیمه مسافرتی و هزینه های گشت و گذار در اروپا است. نزد از رزرو تور مسافرتی اروپا واجب است از با اعتبار بودن آژانس مسافرتی نیز اطمینان نتیجه کنید.

[ad_2]


فیلم| کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو شب قبل سه شنبه 26 مهر 1401

[ad_1]

به شرح دیلی فوتبال؛ بازی دو تیم اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو در چارچوب مسابقات هفته دهم لالیگا با نتیجه یک بر یک مساوی به اتمام رسید.

موراتا در دقیقه (۲۰) و رادامل فالکائو در دقیقه (۲+۹۰ – پنالتی) برای رایو وایکانو گلزنی کردند.

کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو در لالیگا که شب قبل سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ برگزار شد را در فیلم زیر دید کنید.

فیلم کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو

اینستاگرام دیلی فوتبال

 

اگر اطلاعات و یا تصاویری در این صفحه به اشتباه درج شده در قطعه دیدگاه (پایین صفحه) اعلام کنید تا اصلاح و یا حذف شود

….

[ad_2]


فیلم| کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو شب قبل سه شنبه 26 مهر 1401

[ad_1]

به شرح دیلی فوتبال؛ بازی دو تیم اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو در چارچوب مسابقات هفته دهم لالیگا با نتیجه یک بر یک مساوی به اتمام رسید.

موراتا در دقیقه (۲۰) و رادامل فالکائو در دقیقه (۲+۹۰ – پنالتی) برای رایو وایکانو گلزنی کردند.

کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو در لالیگا که شب قبل سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ برگزار شد را در فیلم زیر دید کنید.

«به زودی…»

فیلم کوتاه بازی اتلتیکو مادرید و رایو وایکانو

اینستاگرام دیلی فوتبال

 



[ad_2]


کوتاه قصـه قطعه شانزدهم سریال بی همگان

[ad_1]

در این مطلب کوتاه قصـه قطعه شانزدهم سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار اون نیز در ساعت های 1:30 صبح زود، 10 سحر و 14:30 روز سپس روانه آنتن می شود.

در کوتاه قصـه قطعه شانزدهم سریال بی همگان می خوانید که: 

آقا قاسم در زندان به ملاقات امیرعلی رفته و با او سخن می زند، آروم آروم بهش میگه قاضی حکم داده و کشتن غیر عمده، فقط باید پول دیه رو بدیم تا فراوان زود از این جا بیای خارج…

امیرعلی ازش می پرسه رقم دیه چقدره که پدرش میگه یک میلیارد ولی در مقابل آزادی تو هیچی نیست و ازش می خواد امید داشته باشه تا زمانی اومد خارج زندگیشو بسازه…

ارشیا به کارگاه رفیقای امیرعلی رفته که خلیل با عصبانیت به اون جا میره و بدون هیچ حرفی سیلی محکمی تو شکل ارشیا می زنه که آقا رسول جلوشو می گیره و میگه ایشون مهمون ماست و او را یواش می کند…

ارشیا شروع به صحبت می کنه و میگه منم از کارخونه اخراج شدم و الآن به سپس می خوام تو تیم شما باشم تا جلو کسایی که می خوان کارخونه زمین بخوره رو بگیرم…

همه در خونه پدری امیرعلی دور هم جمع شده اند و هر کسی یه چیزی بین گذاشته تا زودتر پول دیه جمع بشه…

الناز در کارخونه از شرایط نزد اومده کلافه است و با پدرش سخن می زنه تا ارشیا رو برگردونه ولی او قبول نمی کنه و پویان همون ثانیه از راه می رسه و میگه شرایط فراوان بهم ریخته و عکس ارشیا با رفیقای نخبه امیرعلی را علامت می دهد و میگه این کار ارشیا به معنی تهدید ما است، الناز دلواپس و متعجب از شنیدن حرفاشون هی سوال می پرسه که پدرش میگه به اتاق خودش بره تا بعدا سخن بزنند…

آقا قاسم به دنبال رضا و دایی رحمان به دیدن آقا کرامت رفته و با یک سینی حلوا و قرآن و کمی از مبلغ دیه شروع به سخن زدن می کنند که او بی هیچ حرفی از کنارشون میره، آقا قاسم شروع به صحبت می کنه و میگه هر طور شده باید باهاش سخن بزنم و به دنبالش میره که می بینه او به کل از کارواش خارج رفته و مالک کارواش میگه که تلاش می کنم باهاش سخن بزنم تا راضی به دیدنتون بشه ولی قول نمیدم…

امیرعلی در زندان سپس از اومدن حکمش حال و روزش خوب تر شده و سر پا شده است…

پویان و مهرداد به در خانه ارشیا رفته اند، پویان به مهرداد میگه که باید بره باهاش سخن بزنه ولی او با غدی پاسخ میده که پویان هم مجبور میشه باهاش به درون بره…

ارشیا شروع به تعریف و استقبال از اون ها می کند که پویان میره سر اصل مطلب و باهاش سخن می زنه تا بهش سهم بده که ارشیا دندون گردی می کنه و مهرداد هم که حوصلش سر رفته از جاش بلند میشه تا برن که ارشیا قبول می کنه و برای خداحافظی هم خوش گذشتی بهشون میگه…

دوستای امیرعلی به در خانه آقا قاسم رفته اند و مبلغی را به نام کمک به پدر امیرعلی می دهند و او اول قبول نمی کنه که دوستاش میگن ما هم می خوایم تو آزادیش سهمی داشته باشیم، رضا از جاش بلند میشه تا قلم و کاغذ بیاره و بهشون رسید بده که اون ها قبول نمی کنند و فوآد هم برای این که حال و هواشون عوض بشه یه دهن واسشون می خونه و همشون تلاش می کنند حال خانواده امیرعلی رو خوب تر کنند…

قاسم در مغازه یک سنگ قبر برای اسلان مهیا می کند که کاظم تلاش می کنه جلوشو بگیره ولی او میگه این تنها کاریه که از من برمیاد و به کارش ادامه میده، همان ثانیه تلفن آقا قاسم زنگ می خوره و آقای حیدری مالک کارواش پشت سرزمین و میگه آقا کرامت و راضی به دیدن شما کردم، قاسم هم ازش خواهش می کنه تا او هم باهاشون به اون جا برود…

شب وقت رضا و دایی رحمان و آقا قاسم دم در خانه اسلان ایستاده اند و چشم به راه آمدن آقای حیدری اند، تا با هم به درون بروند، سپس از سر رسیدن او همگی به درون می روند…

آقا کرامت با معصومه نوه اش کنار اون هاست، مریم و میثم هم در آشپزخانه هستند، میثم می خواد نزد اون ها بره و تپپش پره که برای چی اومدن رضایت بگیرند ولی مریم اجازه نمیده و میگه حق نداره از جاش جم بخوره…

همه شروع به صحبت کرده اند و آقا کرامت هم میگه خون پسرم گردن پسر آقا قاسمه و کل دیه همه اش حق عروسم و بچه هاشه که آقا قاسم میگه ما دنبال تخفیف نیستیم، فقط تاریخ می خوایم تا قسطی همه رو بهتون بدیم…

رضا هم از جاش بلند میشه و چکی که از فروش همه چیزاشون به دست آورده اند را بهش می دهند و میگن باقی مبلغ رو هم طی قسط های دیگه بهش میدن که او می خواد بیرونشون کنه و همشون متعجب میشن، آقای حیدری دخالت می کنه و میگه این بنده خدا ها سخن بدی نزدن که او میگه اگر می خواین از حق پدریم بگذرم، می گذرم ولی یا پدر نوه هامو بهم برگردونید یا حق این بچه ها رو تمام و آراستگی بدید و پسرتون و آزاد کنید…

آقا قاسم هم درمانده و مستاصل از او خواهش و خواهش می کنه تا با دست های خالی از اون جا خارج نرود…

[ad_2]


فیلم| کوتاه بازی رم و سمپدوریا امشب دوشنبه 25 مهر 1401

[ad_1]

به شرح دیلی فوتبال؛ بازی دو تیم سمپدوریا و رم در چارچوب مسابقات هفته دهم سری آ با نتیجه یک بر صفر به نفع میهمان به اتمام رسید.

پلگرینی (۹ – پنالتی) برای آاس رم گلزنی کرد.

کوتاه بازی آاس رم و سمپدوریا در سری آ که امشب دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ برگزار شد را در فیلم زیر دید کنید.

فیلم کوتاه بازی رم و سمپدوریا

اینستاگرام دیلی فوتبال

 



[ad_2]


کوتاه قصـه قطعه اول تا آخر سریال بی همگان

[ad_1]

در این مطلب از صفحه اقتصاد کوتاه قصـه قطعه اول تا آخر سریال بی همگان از نظرتان می گذرد. سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار اون نیز در ساعت های 1:30 صبح زود، 10 سحر و 14:30 روز سپس روانه آنتن می شود.

قسمت پانزدهم سریال بی همگان

امیرعلی از زندان با مادرش تماس گرفته و با او سخن می زنه و تلاش می کنه تا آرومش کنه، سپس از صحبت با مادرش هم به الناز زنگ میزنه تا حال او را بپرسد، الناز بهش میگه پدرم با ازدواجمون موافقت کرده اما از سو دیگه فهمیده که خلیل برای دوستات قطعه‌ ها و میبرده و با پلیس جستجو دوستاتم رفته

قسمت چهاردهم سریال بی همگان

خانواده امیرعلی با وکیل صحبت می کنند که او میگه باید بذاریم تا حکم بیاد ولی آقا قاسم اصرار داره بره خونه آقای کرامت تا ازش رضایت بگیره که وکیلش میگه فعلا وقت اش نیست و ممکنه بدتر بشه…

قسمت سیزدهم سریال بی همگان

مریم و پدر اسلان در حال راه رفتن هستند که آقا کرامت بی جون روی صندلی می نشیند و مریم میگه بهتره شما یکم استراحت کنید ، منم برم دفتر اسلان که او میگه منم باهات میام

قسمت دوازدهم سریال بی همگان

همه در خانه پدری امیرعلی چشم به راه اون ها هستند، سپس از سر رسیدنشون، مادر و پدر امیرعلی شروع به ملامت هر دو اون ها می کنند که الناز با گفتن ببخشید می خواد از خونه بره خارج که پدرش میگه کجا و به سمتش میره

قسمت یازدهم سریال بی همگان

ابراهیم و خلیل به کارگاه رفیقای امیرعلی رفته اند تا درباره کار با او سخن بزنند… ابراهیم با دوستای امیرعلی کلی حال می کنه و اون هارا تشویق می کند

قسمت دهم سریال بی همگان

خانواده امیرعلی از اون جا خارج آمده اند، مهشید و الناز به دنبال مهرداد می دوند و از او درباره سخن هایش به امیرعلی سوال میپرسند که مهرداد لام تا کام سخن نمی زنه و میگه می تونی از خودش بپرسی

قسمت نهم سریال بی همگان

مادر امیرعلی در آشپزخانه مشغول خورد کردن سبزی است و امیرعلی هم آماده شده تا به سرکار برود و قبلش از مامانش خواهش میکنه که امروز به خانه الناز اینا زنگ بزنه و یک وقت برای خاستگاری بگذارند….

قسمت هشتم سریال بی همگان

آدم های ارشیا چشم به راه اومدن امیرعلی هستند تا او را گوش مالی بدهند، از تقدیر امیرعلی هم وقت رفتن با الناز سخن می زنه و بی حواس سوار همون ماشینی که آدم های ارشیا توش هستند، می شود و سپس از تموم شدن متوجه میشه اشتباه کرده و آقایی که عقب نشسته،چاقو زیر گلوش می ذاره و میگه اگر تکون بخوری شاهرگتو می زنم

قسمت هفتم سریال بی همگان

ارشیا با همان کارگری که جاسوسش توی خط تولید است سخن می زند و دوربین نصب می کند تا کامل همه را زیر نظر بگیرد.

مهرداد از راه می رسه و به او می گه دلیل این که این همه کارگر ها را زیر نظر دارد چیست و ماجرای قرارش با گوهران تو باشگاه تنیس را به رویش می آورد و میگه … 

قسمت ششم سریال بی همگان

امیرعلی در کارخونه مشغول عکس برداری از قطعه‌ ها دستگاه ها می باشد و یک به یک همه اون ها را چک می کند، یکی از کارگران کارخونه او را از دور و یواشکی دید می کند که از طرفی دیگر یک کارگر دیگه به سراغش می رود و ازش می خواد که چند ثانیه به جایی برود

قسمت پنجم سریال بی همگان

پدر اسلان در حال رفتن به خانه است که نوه اش را مشغول دعوا با دوستش می بیند و او را با خودش به خانه می برد

قسمت چهارم سریال بی همگان

الناز در خانه پای لپ تاپ نشسته و سرزمین های مناسب برای مهاجرت را دید می کند که مانی پیشش میره و به خاطر پاسخ ندادنگوشیش سر به سرش می ذاره که مهشید مادرش به خانه میره و به مانی میگه بره پایین کمک مادرش

قسمت سوم سریال بی همگان

طلبکار امیرعلی به در خانه اون ها رفته است و در نبود امیرعلی با پدرش قاسم صحبت می کند و قضیه سفته های پیمان و امضایامیرعلی را تعریف می کند که هر دو پدر و مادر امیرعلی شوکه می شوند و او میگه که زمانی دیدم امیرعلی توجهی نکرد، به خاطر عملمادرم و خرج دوا و درمون، مجبور شدم نزد شما هم بیام

قسمت دوم سریال بی همگان

امیرعلی به دیدن دایی اش رفته است و با هم گپ می زنند، داییش فوت پیمان را تسلیت میگه و امیرعلی هم بابت این که براش سندگذاشته سپاسگزاری می کند و درباره کار با هم سخن می زنند

قسمت اول سریال بی همگان

امیرعلی و پیمان ماشینی خط فرضی بین دو کشور را رد کرده اند و به سو ایروان می روند، الناز با فلان تماس گرفته و با او سخن می زند که فلان میگه ما باهم هیچ ربطی نداریم و باید فراموشم کنی که الناز با گریه تلفن را قطع می کند

[ad_2]


کوتاه قصـه قطعه پانزدهم سریال بی همگان

[ad_1]

در این مطلب کوتاه قصـه قطعه پانزدهم سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار اون نیز در ساعت های 1:30 صبح زود، 10 سحر و 14:30 روز سپس روانه آنتن می شود.

در کوتاه قصـه قطعه پانزدهم سریال بی همگان می خوانید که: 

امیرعلی از زندان با مادرش تماس گرفته و با او سخن می زنه و تلاش می کنه تا آرومش کنه، سپس از صحبت با مادرش هم به الناز زنگ میزنه تا حال او را بپرسد، الناز بهش میگه پدرم با ازدواجمون موافقت کرده اما از سو دیگه فهمیده که خلیل برای دوستات قطعه‌ ها و میبرده و با پلیس جستجو دوستاتم رفته

مهرداد به دنبال پویان برای کارگر ها در کارخونه سخنرانی می کنه و بهشون میگه که چه اتفاقی افتاده و ازشون می خواد مدتی باهاشراه بیان تا همه چیز صحیح بشه، کارگر ها جستجو مهندس خسروی رو ازش می گیرن که پویان تو سخن های مهرداد می پره و میگه برایایشون مشکل خانوادگی نزد اومده، ایشالا به زودی بر می گردن و با هم به درون دفتر مدیریت می روند

پویان به او میگه که ارشیا از همه اتفاق ها خبر داره، برادرم هنگامی فهمید چه اتفاقی افتاده فراوان ناراحت شدن، به خاطر همین به هرقیمتی که شده باید برش گردونید و می رود

جلسه دادگاه امیرعلی شروع شده است، وکیلش یک دفاعیه مهیا کرده است و سپس از خوندنش، قاضی امیرعلی را بلند می کند تا آخریننگهداری خودش را انجام دهدامیرعلی هم رو به قاضی و پدر اسلان میگه من برای پیشگیری از درگیری هولش دادم و نکشتمش

سپس از تموم شدن دادگاه، امیرعلی با پدر و مادرش سخن می زند که با آمدن آقا کرامت پدرش به سمتش میره تا باهاش سخن بزنه کهامیرعلی از زمان استفاده می کنه و جستجو الناز را از فاطمه می گیره که او میگه خبر ندارم و مامور همراهش او را می برد

مهرداد، ارشیا را به کارخونه برگردانده و باهاش سخن می زند که ارشیا برای این که خودش و تو تیم مهرداد نشون بده میگه که امیرعلیدخل اسلان و آورده و الان هم به عنوان قاتل تو زندانه، تا الان شریک جرمتون بودم، از الآن به سپس می خوام شریک سودتون باشم کهمهرداد در اتاقش را دوباره می کند تا او را خارج کند و زباله زمان طلب خطابش می کنه که ارشیا در گوشش میگه اگر خودتو تو آینهببینی دیگه با دیدن آدمایی همانند خودت بهشون نمیگی زباله زمان طلب و می رودمهرداد هم با عصبانیت در را پشت سرش می کوبدو حسابی داغ کرده

مانی به سو مادرش رفته و بهش میگه من ابدا نمی تونم نسبت به آینده خواهرم بی تفاوت باشم، بابا رو راضی کن، ماشین و بده به منیه وقت برم کشیک خونشون و بدم که مادرش می فهمه مانی به فکر دور دور با دوستاشه که همون ثانیه هم مهرداد از راه می رسه و اوسپس از درود دادن می رود

سر غذا، مهرداد جستجو امیرعلی را از الناز می گیرد که الناز فراوان آروم برخورد می کند ولی پدرش با پیگیری های مداوم او را در تنگناقرار میده که بهش زنگ بزنه ولی الناز در بیصدا با چشم های ترسیده نگاهش می کنه که پدرش میگه نمی تونی زنگ بزنی چون تو زندانه،مهشید شوکه شده نگاهش می کنه و می پرسه برای چی که الناز بدو تو اتاقش می رود و گریه می کند، کمی سپس هم پدرش به اتاقش میره و روبه روش میشینه

مهرداد بدون ملامت به دخترش میگه که هیچ وقت برای خودت همسفر بد برای مقصدت انتخاب نکن تا خوشی راه و از دست ندی که النازمیگه فراوان سخته، ولی پدرش ادامه میده که باید با ترست رو به روشی من زیادتر از هر کسی که ادعا می کنه عاشقتم و دوست دارم واسههمین بهت میگم دور بزن و از این راه اشتباه برگرد و همه تلاشش اینه که الناز و آروم کنه

قبل از خارج رفتن به دخترش میگه که ارشیا رو خارج کردم چون دلیل شده بود قلب دخترم بشکنه، اما الان بهت نیاز دارم، برگرد کارخونهو می رود، الناز هم تو تنهایی خودش گریه می کند

قاسم سر کارش برگشته است و مشغول نوشتن یک شعر روی سنگ قبر است که آقا کرامت به همان جا می رود تا یک سنگ قبر برایپسرش بگیرد که با هم رو در رو می شوند و آقا کرامت بی هیچ حرفی می رود

الناز در کارخونه به کمک یکی از کارگر ها دستگاه هایی که خراب شده را پیگیری می کند و به او قول میده که با پدرش صحبت کنه تاابراهیم و خلیل سرکارشون برگردند

صحیح همان ثانیه گوشی الناز زنگ می خوره و فاطمه به او میگه که حکم امیرعلی اومده

[ad_2]


کوتاه قصـه قطعه چهاردهم سریال بی همگان

[ad_1]

در این مطلب کوتاه قصـه قطعه چهاردهم سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار اون نیز در ساعت های 1:30 صبح زود، 10 سحر و 14:30 روز سپس روانه آنتن می شود.

در کوتاه قصـه قطعه چهاردهم سریال بی همگان می خوانید که: 

خانواده امیرعلی با وکیل صحبت می کنند که او میگه باید بذاریم تا حکم بیاد ولی آقا قاسم اصرار داره بره خونه آقای کرامت تا ازشرضایت بگیره که وکیلشون میگه ممکنه بدتر بشه باید بذاریم سرد بشن

الناز هم بدون این که اون ها متوجه بشن از دادگاه خارج آمده و می رود، مستقیم نزد سارا و آیدین میره

الناز اتفاقی که نزد آمده را برای اون ها تعریف می کند، هر دو شوکه می شوند و حالشون خوب نیست، الناز میگه ابدا نمی دونم برای چیاین اتفاق افتاده و حسابی گیجم

سارا و آیدین از این که او می خواد برای امیرعلی حوصله کنه شوکه تر می شوند و میگن نباید به خاطر اون حوصله کنه و باید پای خودش وبکشه عقب و دست پدرشو ببوسه و بگه غلط کردم، آیدین هم میگه از این جا برید تا راحت تر فراموشش کنید ولی الناز از جاش بلند میشهو میگه من برای ساختن اومدم نه یاد بردن کردن و می رود

الناز به خونه برگشته است که مهشید میگه بابات زودتر اومده خونه تا باهات سخن بزنه، رفته دوش بگیره زمانی اومد خودش همه چی و بهتمیگه

مهرداد از حمام خارج آمده و به الناز میگه من هر کاری کردم که تو فکر این پسره رو از سرت خارج کنی، اما از حالا به سپس همه چیزدست خودته، مشکلی ندارم که باهاش ازدواج کنی ولی اگر دو روز اتفاقی افتاد همه چیز پای خودتهفقط بهش بگو برگرده سرکارش، بهخاطر خودت می خوام جلوی روم باشه و میره

سپس از رفتن مهرداد، مهشید به الناز تبریک میگه که الناز با چشم های گریون به اتاقش میره

روز سپس خلیل به کارخونه رفته است که حراست جلوشو می گیره و میگه از پاسبانی گفتن باید همه چیز و بگردیم و او را بع اتاق پاسبانیمی برند که قطعه ها را درون کوله اش می بینند و بهش انگ دزدی می زنند و یکی از همکاراش سریعا به ارشیا زنگ می زنه و از اتفاقیکه افتاده با خبرش می کنند

مهرداد در اتاقش مشغول دیدن عکس های مهرداد است که ارشیا با لیوان قهوه منشی به اتاقش میره و میگه دزد کارخونه رو گرفتیم، خلیلبود، با چند تا قطعه وقت رفتن پیداش کردیم ولی حدسم این که همه چیز زیر سر داماد آیندتونه که مهرداد عصبی میشه و میگه تو فکرکردی چیکاره ای که درباره داماد من و خانواده من سخن می زنیارشیا هم که بهش برخورده میگه من ته غریبه شما برای چی یکیو آوردی کهممکنه برات مشکل ساز باشه؟؟ سپس هم با گفتن استعفا می دهم می رود

از داد و بیداد های مهرداد منشیش به اتاقش میره که میگه زنگ بزن ۱۱۰ و شرح سرقت بده

ارشیا به سرعت از کارخونه خارج می شود و به نگهبان اون جا میگه من غلط بکنم دیگه پامو این جا بذارم و می رود

مهربانی هم تو اتاق پاسبانی با خلیل سخن می زند و به او میگه که تو اینا رو می دزیدی تا بفروشیشون ولی خلیل قبول نمی کنه و به اتاقمهندس میره

مهندس هم سخن های مهربانی و بار خلیل می کنه تا او را تحریک کند که سخن بزنه و بگه که قطعه ها رو به کی میداده تا صحیح کنه

امیرعلی به دنبال پلیس ها به شرکت اسلان رفته تا ثانیه وقوع جرم و توضیح بده، امیرعلی ثانیه به ثانیه رو به خاطر میاره و همه چیز راتعریف می کنه، میگه در آخر زمانی افتاده بود جفتمون با عصبانیت داشتیم هم دیگه رو دید می کردیم ولی زیادتر نموندم تا عصبانیتموکنترل کنم

پلیس ها امیرعلی را از اون جا خارج می آورند که ارشیا هم دم در ایستاده و با دیدن اون ها جا می خورد

پلیس ها خلیل را به دنبال مهرداد به در خانه دوست امیرعلی برده و مهرداد به پلیس ها میگه که من از همشون شاکیم و سپس از دست طنابزدن بهشون، اون ها را هم می برند

چند نفر به دنبال شاپور رفته اند و جستجو جنس ها را از او می گیرند، شاپور اولش هیچی نمیگه ولی با دیدن چاقوی زیر گلوش میگه ووقت رفتن همون آدما بهش میگن گوشی اسلان پر از شماره مشتریه و هر چی زودتر پیداش کن تا نصف شب نیومدیم بالا سرت و میروند

آقا کرامت بر سر خاک پسرش رفته و شروع به صحبت کردن با او می کند و بهش میگه با کار هایی که کردی حالا که دستت از دنیاکوتاهه هیچ دعای خیری پشت سرت نیست و خودش را مسبب کار های پسرش می داند و نمیدونه با بچه های کوچکش چیکار کنه و دلواپسعظیم شدن اون هاست

مالک خونه فوآد و علی به کلانتری رفته تا کاری برای اون ها بکنه و نحوه کار اون ها را توضیح می دهد که پلیس اون جا میگه این چهسودی براتون داره که او میگه اگر اندوخته گذار پیدا کنیم می تونیم به تولید فراوان فکر کنیم، آقا خلیل هم ازشون حمایت می کنه ولی مهردادپای حرفشه و با تمسخر اون ها را رابین هود خطاب می کند و میگه من فقط می خوام یه چیز بدونم، سرکرده شون کیه که فوآد اسمامیرعلی را می آورد و مامور مربوطه هم با شماره امیرعلی تماس می گیره تا او را به کلانتری احضار کنه که فاطمه تلفن را بر می دارد ومی گوید او زندان است

مامور اون جا هم سپس از قطع کردن تلفن به دوستای امیرعلی و مهرداد میگه او زندان است که همه و علی الخصوص مهرداد شوکه میشوند

[ad_2]


کوتاه قصـه قطعه سیزدهم سریال بی همگان

[ad_1]

در این مطلب کوتاه قصـه قطعه سیزدهم سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار اون نیز در ساعت های 1:30 صبح زود، 10 سحر و 14:30 روز سپس روانه آنتن می شود.

در کوتاه قصـه قطعه سیزدهم سریال بی همگان می خوانید که: 

مریم و پدر اسلان در حال راه رفتن هستند که آقا کرامت بی جون روی صندلی می نشیند و مریم میگه بهتره سما یکم استراحت کنید، منمبرم دفتر اسلان که او میگه منم باهات میام

عموش مخالفت می کنه که مریم گمون می کنه به خاطر بی اعتمادیه که عموش میگه این طور نیست و منم نمی دونم چه آدمایی به اون جارفت و آمد دارند که مریم قبول می کنه

مریم به او میگه که نمی خوام بچه هام بفمن اسلان به کشتن رسیده و بهتره بگیم با موتور تصادف کرده، ابدا دلم نمی خواد درگیر انتقامشن و با هم به مسیرشون ادامه میدن

فاطمه کنار مادرش نشسته و نگرانه حالشه که الناز بهش زنگ می زنه ولی پاسخ نمیده و میگه چیزی ندارم که بهش بگم

الناز دلواپس به مهشید میگه نه خودش نه خواهرش پاسخ نمیدن، بابد برم خونشون تا ازش یه خبری بگیرم، مهشید هر چی تلاش می کنهجلوشو بگیره برنده نمیشه و الناز از خونه خارج می زنه

مریم و پدر شوهرش با هم به شرکت اسلان رفته اند، شاپور اون جا است و بهشون تسلیت میگهآقا کرامت ازش می پرسه این جا چیکارمی کنی که او میگه دارم وسایل و زوج و نوع کنم تا دیگه اجاره این جا رو ندیم

مریم بهش میگه اسلان این جا مواد جاساز می کرده که شاپور و پدر شوهرش حاشا می کنند ولی مریم در چند تا از پودر ها رو دوباره میکنه و مواد جاساز شده را بهشون نشون میده

الناز به در خونه امیرعلی رفته و با فهمیدن اتفاق می فهمه که چه اتفاقی افتاده و بهم میریزه، او می خواد کاری انجام بده که آقا قاسممیگه اگر می خوای کاری بکنی از زندگی پسرم برو خارج و فراموشش کنالناز جا خورد نگاهش می کنه و همسرش میگه الان وقت اینحرفا نیست که او میگه اتفاقا همین الان وقتشه و میره

مادر امیرعلی هم رو به الناز میگه حرفاشو به قلب نگیر و قول میده هر اتفاقی که افتاد بهش خبر بده

امیرعلی در زندان نشسته است که یکی میره کنارش و می خواد آرومش کنه ولی امیرعلی تنها نگاهش می کنه و او میگه من ناصرم، تاجایی که می تونی این جا به کسی اطمینان نکن و می رود

آقا کرامت و مریم مهیا شدند تا فوت پدرشون را به بچه ها بگویند، شاپور هم بنر تسلیت روی دیوار نصب می کند و همه در خانه برایمراسم عزاداری مهیا شده اند و مریم کمی پول به پدر شوهرش میده و میگه این و گذاشته بودم کنار برای روز مبادا که او قبول نمیکنه و میگه خودم کمی پس انداز دارم، شاپور هم از راه میرسه و میگه کارارو کردم که اون ها ازش سپاسگزاری می کنند

مریم دلواپس میثم است و میگه دیر کرده که عموش میگه واجب نیست خودم میرم دنبالش و مریم مجدد به شاپور تاکید می کنه همه پول اسلانرا به خیریه بده که او میگه پاکش می کنم و میدم به خودتون ولی مریم قبول نمی کنه و میگه کاری که خواستم و انجام بدید

مراسم خاکسپاری اسلان برگذار شده است، خانواده امیرعلی هم به اون جا رفته اند و به آقا کرامت تسلیت میگن که او ازشون رو بر میگرداند و به سو عروسش میره تا با هم بروند

الناز تنهایی به کلانتری رفته که رضا را اون جا می بیند و سپس از حال پرسی جستجو امیرعلی و وکیلش را می گیرد و سپس از اون به سومادر امیرعلی میره و صحبتش که تموم میشه به سو وکیلش میره و میگه منم می خوام امیرعلی ببینم که او میگه اگر شد بهتون خبر میدم.

همون ثانیه امیرعلی از راه می رسه و همه به سمتش میرن، کمی سپس جلسه دادگاه شروع می شود و آقا کرامت میگه از خون پسرم نمیگذرم

سپس از تموم شدن دادگاه رضا می خواد با آقا کرامت سخن بزنه که شاپور جلوشو می گیرهمامور امیرعلی در حال بردن او است که النازجلو میره تا باهاش سخن بزنه، امیرعلی بهش میگه من آدم مناسب زندگی تو نیستم و بدون توجه به اصرار های الناز ادامه میده که بره پیزندگیشو می رود….

[ad_2]

تمامی حقوق برای وبسایت "جونی" محفوظ میباشد